امروزه ثابت شده است که والدین، مربیان و معلمانی موفق هستند که بچه ها بتوانند به آنها اعتماد کنند. لازمه اعتمادسازی نوجوان درک همدلانه، احترام به شخصیت آنان احترام به انتخاب ها و دیدگاه های اوست.
چکیده مصاحبه پژوهشی:
ـ والدین، مربیان و معلمانی موفق هستند که بچه ها بتوانند به آنها اعتماد کنند.
ـ لازمه اعتمادسازی نوجوان درک همدلانه، احترام به شخصیت آنان احترام به انتخاب ها و دیدگاه های اوست.
ـ رفتار نوجوان یا بزرگسال، انعکاسی از رفتارهای والدین با وی در دوران کودکی است.
ـ والدین باید رفتارها و حرکات خود را به طور مرتب اصلاح کنند تا در تربیت کودکان موفقتر عمل کنند.
ـ در سیستم رشد و تربیت و تعلیم بچه ها از ملامت و سرزنش، تحقیر و توهین استفاده نکنید.
پژوهش خبری صدا وسیما: امروزه ثابت شده است که والدین، مربیان و معلمانی موفق هستند که بچه ها بتوانند به آنها اعتماد کنند. لازمه اعتمادسازی نوجوان درک همدلانه، احترام به شخصیت آنان احترام به انتخاب ها و دیدگاه های اوست. در مجموع باید دانست رفتار نوجوان یا بزرگسال، انعکاسی از رفتارهای والدین با وی در دوران کودکی است. از سوی دیگر خود والدین باید رفتارها و حرکات خود را به طور مرتب اصلاح کنند تا در تربیت کودکان موفق تر عمل کنند.[1]
مادر و پدر بودن به معنی مبرا از عیب بودن نیست. از زمان تولد کودک، والدین تلاش میکنند فرزندی با تربیت بار بیاورند اما گاهی نتیجه عکس میگیرند؛ دلیل این موضوع روشهای تربیتی اشتباهی است که نادانسته در پیش میگیریم.
در شماره قبل در مصاحبه با خانم دکتر زينت السادات ميرغفوريان، مدرس کارگاه های مربیگری مهارتهای زندگی کودک؛ نوجوان و بزرگسال؛ محل پرورش کودک و نوجوان را تشريح کردند در ادامه مطالب گذشته، درباره «3 م» مثبت و «3 م» منفی و «3 تا» تاثیرگذار صحبت خواهیم کرد.
خیلی وقت ها در روابط بین والدین و فرزندان والدین از ما سوال می کنند چه چیزی باعث می شود رابطه بین من و بچه ام خراب شود؟
در ارتباط با بچهها باید سه اصل را رعایت کنیم:
اصل اول: مراقب سه میم منفی در روابط خود با فرزندمان باشيم.
میم اول ملامت
لطفا در سیستم رشد و تربیت و تعلیم بچه ها از ملامت و سرزنش، تحقیر و توهین استفاده نکنید. به آنها نگویید تو هیچی نمی شوی. تو نمی فهمی. ای خدا از دست تو من خسته شدم. این سرزنش و ملامت و آن احساس تحقیر شدن که به بچه ها می دهیم ناخواسته باعث خراب شدن رابطه بين من و فرزندم مي شود. حتي اگر بگوييد اين گونه صحبت مي کنم که انگیزه اي براي تلاش فرزندم باشد اما ناخواسته او را تحقير کرده ايد و او هميشه حس کوچکي و ناتواني را در درون خود دارد. بچه ها این تجزیه و تحلیل را که در ذهن شما اتفاق می افتد را نمی دانند و آنچه را که شما به زبان مي آوريد را مي شنوند و باور مي کنند!
میم دوم مخالفت
دومین میمی که در ارتباطات نباید اتفاق بیفتد مخالفت کردن است. اگر قرار است سبک ارتباطی تعلیم و تربیت ما درست باشد، بايد در مقابل هر سه درخواست فرزندان یکی را فوری بپذیریم. دیگری را بلافاصله و فوری رد کنیم و سومي را با دلیل و منطق و يا شرط زمان انجام کار ديگري به زماني ديگر موکول کنيم. در مخالفت ها برخی از والدین ناهشیارانه هر کاري که بچه بگوید مخالفت مي کنند، اگر بگوید بروم بازی؟ والد مي گويد: نه! اگر بنشیند میگویند چرا نشستی؟ چرا بازی نمی کنی؟ بچه غذا بخورد می گویند چقدر می خوری؟ اگر چیزی نخورد، می گویند چرا نمی خوری؟ این مخالفتهایی که پشتش هیچ دلیل و منطقی نيست بچه ها را در مقابل والدین قرار می دهد و والدین را به عنوان افرادی که منطق و دلیل براي مخالفت هايشان ندارند می پذیرند.
میم سوم مچگیری
افرادی که دارای این خصوصیت هستند معتقدند می خواهند به طرف مقابل ثابت کنند که دارند اشتباه می کنند یا بگویند من اشتباهت را فهمیدم «دیدي مچت را گرفتم.»، «دیدی من گفتم در اتاقت درس نمي خوانی» «دیدی من گفتم حواست به گوشیت است». «دیدی من گفتم .... » وقتی والدین مچ گیری میکنند پرده حجب و حیا و احترامی که بین والدین و فرزندان است، از بین میرود. فرزندان در اين حالت تصميم مي گيرند کاري که در موردش والدين مچ گيري کرده اند ادامه دهند. گاهی اوقات رفتارهای مقابله ای با والدین دارند و آن وقتی است که مثلا والدین در اتاق فرزند را باز می کنند و بچه ها به صراحت مقابل والدینشان میایستند و می گویند شما که می دانید من درس نمی خوانم. در اصل والدین را مقابل خودشان حس میکنند.
اصل دوم: با رعايت سه میم مثبت در روابط خود با فرزندان حس ارزشمندي را به آنها القاء کنيم.
میم اول محبوبيت
در مقابل سه میم منفی سه میم مثبت داریم؛ اگر می خواهید رابطه تان با فرزند یا همسرتان همیشه خوب و پایدار باشد به او حس محبوب بودن را القا کنید، محبت و عشق به او بدهید، اجازه بدهید احساس امنیت و احترام داشته باشد. به او بگویید تو بهترین دختر يا پسر دنیایی؛ هیچکس برای مادر مهمتر و با ارزش تر از بچه هایش در دنيا نیست. این حس، حس محبوبیت است و خيلي براي آنها ارزشمند است.
میم دوم ؛ محترم بودن
میم سوم؛ مفيد بودنحس محترم بودن به فرزندان بدهید. به آنها بگویید شما قابل احترام هستید و تو یک انسان هستی با احترام با آنها رفتار کنيم. هنگام ورود به اتاقشان در بزنید تا او هم يا بگيرد با ديگران با احترام رفتار کند و هنگام ورود به اتاق ديگران اجازه بگيرد. احترام را بچهها باید ببینند وقتی من همسرم را صدا میزنم و به او آقا خطاب می کنم «محمدآقا و او به من می گوید فاطمه خانم» «وقتی به بچهام می گویم امیررضا جان میشه لطفا ازت بخواهم ...»؛ اینجا حس محترمانه بودن را به بچه ها می دهیم و فکر نمی کنند برده و بنده ما هستند و با همین حس محترم بودن بزرگ می شوند و در جامعه هم وقتی کسی از آنها چیزی بخواهد این حس را ندارند.
همیشه حس «مفید بودن، با کفایت بودن» به آنها بدهیم و بگوییم کارهایی که انجام می دهد ما میبینيم «دستت درد نکند که این را اینجا گذاشتی»، «بابا راستی امروز دخترمون سفره را پهن کرده است دستت درد نکند» ولی اگر بگوییم «اتاقت را که تمیز کردی وظیفه ات بود کار مهمی انجام ندادی» «نه در خونه را هم باز نکن؛ گوشی تلفن رو هم جواب نده؛ تو که فلانی...» از واژه هایی استفاده کنیم که به بچه حس مفید بودن را القا کند.
در اينجا دو حالت اتفاق میافتد وقتی والدین حس با کفایت بودن را به فرزند منتقل نکنند، هیچوقت هیچ کاری او را راضی نمی کند. و يا کاري انجام نمیدهد و به خود میگوید چه فایدهای من فلان کار را انجام دهم، زيرا دیگران از من راضی نمیشوند.
اصل سوم،4 تا تأثيرگذار بر تربیت و تعلیم
تا اول تهدید
4 تا اثر مخربي روي فرزندان و رشد آنها دارد. هيچگاه بچه ها را تهدید نکنید. بچه ها را نترسانید. تربیتی که بر اساس ترس باشد تربیت نیست. چون هر وقت ترس باشد آن کار را انجام میدهند. تهدید کردن معنای ترساندن است.
تا دوم تکذيب
آنها را تکذیب نکنید. مدام نگویید تو داری دروغ میگویی. تو داری اشتباه می کنی. « تو بچه ای نمی فهمی»، «باز دروغ گفتی». هر اتفاقی که بین والدین و بچه می افتد والدین جنبه کذب و منفي قضیه را مي بينند، اثر نامطلوبي در روحيه بچه ميگذارد.
تا سوم تحقير
دوباره در مورد تحقیر گفته است. باور کنید وقتی بچهها را کوچک و تحقیر می کنید؛ آنها کوچک می مانند؛ تاثیر کلام شما در زمان کودکی فرزندتان که به او می گویيد «تو هیچی نمی شوی» در بزرگسالی ممکن است تلاش کند که یک آدم مهمی شود و یا کار درستی را انجام دهد ولی نمی تواند چرا؟ چون باور کرده است، امین ترین، مطمئن ترین، قدرتمندترین فرد زندگی اش که مادرش بود به او گفته است تو احمقی و حالا که بزرگ شده است باورش شده که واقعا احمق است و هیچی نمی شود.
تا چهارم تحدید
تحدید به معنای محدود کردن است. بخصوص به معنای ممنوع کردن. مامان تلویزیون ببینم؟ نه! با اسباب بازی هایم بازی کنم؟ نه! بروم تو حیاط؟ نه! غذا بخورم؟ نه ! بچه چکار کند؟ گاهی اوقات این محدودیت ها در خانه (همان سقف است که پیشتر دربارهاش صحبت شد)، ما اگر یک مکان آموزش و پرورش داریم کف آن باید عشق امنیت و آرامش و احترام باشد. و سقف آن همان قاعده و قانون و محدودیت هاست. بلندی سقف 3، 4 یا 5 متر است و بچه می داند اگر توپش را بیش از سه متر پرتاب کند به سقف می خورد و سقف به صدا در میآید. گاهی اوقات والدین آن قدر قشنگ قاعده ها را تعریف می کنند که حتی اگر بچه به ممنوعيتي برخورد کرد، هيچگاه آنکه مطرح کند؛ از انجام آن ممنوعيت خود را منع مي کند؛ به عنوان مثال اگر به مهمانی مختلط دعوت شود چون از قبل می داند اين نوع مهماني خط قرمز است و شما اجازه رفتن به مهمانی های مختلط را به او نمی دهید، اصلا به شما نمی گوید و از مهمانی رفتن منصرف می شود! اینگونه قاعده و قانون وضع کردن زیباست. کمکم بچه تکلیف و وظایف خودش را که والدین برای وی تعیین کرده اند به عنوان مسئولیت و ارزش می پذیرد. ولی اگر قاعده ها محکم و استوار نباشد امکان دارد بچه ها در خفا و دور از چشم والدین از قواعد عبور کنند.
بنابراین باید و شایسته است به بچه ها فضا بدهیم. وقتي او متوجه شود خواسته های او برای شما مهم است بنابراین او هم باید متوجه شود که به قواعد و خواسته شما احترام بگذارد؛ به او بگوييد در جامعه آسیب زیاد است، و با رعايت قانون و قواعدي که براي او تعيين کرده ايد، او از گزند آنها در امان است و من والد هم نگرانت نيستم. او متوجه نگراني شما مي شود و به شما حق مي دهد و شما هم با فضا دادن به فرزندتان متوجه خواسته هاي او هستيد!
سخن آخر
بدون ترديد اساس كار بر تعليم و تربيت است. در خانه ي من و شما بايد سه چيز وجود داشته باشد.
پژوهش خبری // مریم عابدی
[1] . اهمیت تربیت در سنین کودکی، نقش والدین؛ روزنامه خراسان، 4/ 7/ 96