امانتی که سمبل امانتدار شد.
به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز زنجان؛ به یکی از ده ها راسته بازار تاریخی زنجان می روم جایی که وجود مسگران ؛ نعلچگر ها
قدم در راسته که بر می داری صدای ضرب کار را می شنوی که مردان سخت کوش با پتک های بزرگی به مس و آهن می کوبند تا رزق و روزی حلال داشته باشند.
اما آنچه که مرا اینجا کشانده ، نه صدای مسگران بود، نه خوشمزگی جغور بغورها ، یک عکس قدیمی رنگ باخته مرا به اینجا کشانده است.
با عکسی که در دست داشتم سراغ جغور بغوری اول راسته رفتم ؛ یک فرد میانسالی که حاج علی نام داشت مشغول پختن جغور بغور برای مشتریان بود عکس را نشان دادم و آدرس آن را پرسیدم.
حاج علی گفت:نویسنده ای یا کارگران؟گفتم :هیچ کدام خبر نگارم و دنبال ماجرای این عکس هستم.
حاج علی پخت غذا را به شاگردش سپرد و نزدیکم شد و گفت:آخرهمین راسته آخرین نعلچگر را که دیدی همان عکسی است که در دستت است اما قبل از آنکه به سراغش بروی این را بگویم که نام صاحب این عکس را باید در صفحات تاریخ نوشت.
گفتم کمی از حاج حسن بگو، گفت : از حاج حسن همین بس که به عنوان یک ریش سفید همه مشکلات راسته را حل می کند .
راسته را ادامه دادم و به همان جایی که میخواستم رسیدم.
حاج حسن پیرمرد زنجانی 45 سال است در مغازه نعل سازی خود منتظر است فردی که دوچرخه ای را جلو مغازه اش گذاشته برای بردن دوچرخه باز گردد.
حاج حسن نعلچگر پیرمرد 78 ساله ای که با امانتداری خود این روزها غوغایی در شبکه های اجتماعی به راه انداخته است.
در نگاه اول یک دوچرخه ساده و فرسوده است که روزگاری جوانان قدیم زنجان با این دوچرخه خاطرات و عاشقانه های فراوان داشته اند ولی پشت این دوچرخه قدیمی و فرسوده قصه مردانگی و امانتداری 45 ساله خودنمایی می کند.
ماجرای دوچرخه چیست؟
حاج حسن متولد 1316 در زنجان ، همان نعل ساز پیری است که به گفته خودش وقتی حدود 45 سال پیش ماموران شهرداری زنجان برای ساماندهی محله مسگرها می آیند، یکی از این ماموران دوچرخه باعث شکسته شدن دوچرخه اش می شود.
دوچرخه حاج حسن که دو چرخه ای فرسوده بوده، می شکند و مامور شهرداری برای جبران خطایش یک دوچرخه نو را عصر همان روز برای حاج حسن می آورد و بدون حرفی دوچرخه را آنجا می گذارد و می رود؛ دوچرخه ای که اکنون بعد از گذشت 45 سال حتی یک بار هم کسی سوار آن نشده است.
حاج حسن نعلچگر می گوید:بعد از این قضیه سعی کردم مامور را پیدا کنم ولی هر چقدر دنبالش گشتم تا از هم حلالیت بطلبیم ولی پیداش نکردم و هنوز هم از این فرد خبری نیست.
نعلچگر ادامه می دهد:به نظر من این دوچرخه امانت است و باید امانت داری کنم.
حاج حسن نعلچگر هر روز صبح هنگام باز کردن مغازه اش دوچرخه را جلوی مغازه می گذارد و عصر موقع بستن مغازه دوچرخه را به داخل می برد، کاری که طی 45 سال هر روز تکرار شده است.
حاج حسن مشکل گشا می شود***
با حاج حسن کنار دوچرخه ایستاده بودم که یک جوان کنارمان آمد / اسمش مهدی بود و دراین راسته کارگاه مسگری داشت.
او گفت:حاج حسن به خاطر این امانتداری به عنوان معتمد راسته شناخته شده و توانسته مشکل خیلی را حل کند.
مهدی می گوید:حاج حسن به خاطر جایگاهی که در این راسته دارد حالا همانند یک مغازه قرض الحسنه شده، اهالی این راسته وقتی مشکل مالی داشته باشند سراغ حاج حسن می آیند و حاج حسن گلریزان محلی برپا می کند و مشکل آن شخص را بر طرف می کند.
حاج حسن به آخرین گلریزانی که داشت اشاره کرد و گفت:3 روز پیش وقتی یکی از مسگران به خاطر فروش نرفتن محصولاتش در مشکل بود و باید مبلغی را به یکی از فروشندگان مواد اولیه پرداخت می کرد که آستین بالا زدیم و با جمع کردن کمک از اطرافیان بدون آنکه آبروی شخص به خطر بیفتد مشکلش را حل کردیم.
دوچرخه بهانه ای بود تا راستی و صداقت ماندگار شود***
محمد کیهانی یکی از ریش سفیدان این راسته است او در حالی که با عصای چوبی به سمت ما می آمد گفت:این دوچرخه بهانه شد تا همه یادمان باشد اگر بخواهیم می توانیم الگوی بزرگی برای جامعه باشیم.
او گفت:امنتداری رسم دیرین ائمه و ما ایرانیان بوده که باید با الگو گرفتن با امثالی چون حاج حسن این خصویت انسانی را ترویج دهیم.
شاید 45 سال پیش آن مامور شهرداری بر می گشت و دوچرخه را با خود می برد و این قصه نوشته نمی شد.
اما این قصه نوشته شد و در تقویم روزگار حاج حسن ماند و روایت امانتداری اش / امانتداری که حالا برای خیلی ها منشاء خیر خواهی شده است.
پایان ماجرای من در این راسته عکسی بود که به یادگار ماند، از من و حاج و حسن و دوچرخه رنگ و رو باخته ای از یک مردانگی.
نویسنده:رضا علیزاده