شهید حمید باکری خطاب به همسرش می گوید: فاطمه جان به خدا قسم اگه تو نباشی من اصلا از جبهه برنمی گردم.
همسرداری شهید :
با چند تا از بچه های سپاه توی یه خونه ساکن شده بودیم. یه روز که حمید از منطقه اومد به شوخی گفتم: دلم میخواد یه بار بیای و ببینی اینجا رو زدن و من هم کشته شدم . اون وقت برام بخونی ، فاطمه جان شهادتت مبارک!
بعد شروع کردم به راه رفتن و این جمله رو تکرار کردم.
دیدم از حمید صدایی در نمیاد. نگاه کردم دیدم داره گریه میکنه ، جا خوردم!
گفتم: تو خیلی بی انصافی. هر روز میری تو آتش و منم چشم به راه تو . اون وفت طاقت اشک ریختن منو نداری و نمیذاری گریه کنم . حالا خودت نشستی و جلوی من داری گریه میکنی؟
سرشو اورد بالا و گفت : فاطمه جان به خدا قسم اگه تو نباشی من اصلا از جبهه برنمی گردم.
خونسردی شهید :
صبح زود حمید می خواست بره بیرون ، برایش تخم مرغ آب پز کرده بودم، وقتی رفتم از روی گاز بردارم احسان اومده بود پشت سرم وایساده بود
همین که تخم مرغ ها را برداشتم آب جوش ریخت پشت گردنش ، هم عصبانی بودم که اومده بود تو آشپزخانه هم ترسیده بودم که نکنه طوریش بشه.
حمید سریع خودشو رسوند تو آشپزخانه و با خونسردی بهم گفت : آروم باش ،تا تو آروم نشی بچه رو دکتر نمی برم ، این قدر با نرمی و خونسردی باهام حرف زد تا آروم شدم
یه هفته تموم می بردش دکتر بهم می گفت : دیدی خودتو بی خود ناراحت کردی دیدی بچه خوب شد.
همسر این شهید بزرگوار می گوید : اگر قرار بود یک بار دیگر زندگی کنم... باز با حمید باکری ازدواج می کردم... باز افتخار میکردم که فقط چهار سال با حمید زندگی کردم.
من حاضر نیستم این چهار سال زندگی با حمید را با هیچ چیز گران بهایی عوض کنم.
به دخترم آسیه هم گفتم:《هر وقت یک حمید پیدا کردی با او ازدواج کن، ولی برو یک حمید پیدا کن!》
خانواده شهید :
در عملیات خیبر که سردار شهید «حمید باکری» (برادر سردار شهید مهدی باکری فرمانده لشکر عاشورا) به شهادت رسید، من پشت بی سیم هر چه به آقا مهدی باکری اصرار می کرد که برود و جنازه برادرش حمید را از جزیره مجنون به عقب بیاورد، قبول نمی کرد و می گفت: «همین طور که جنازه بچه ها توی جزیره مجنون مانده، بگذارید حمید هم بماند شهید حمید باکری برای همیشه جاویدالاثر ماند.
و شهیدان علی، مهدی و حمید باکری هر سه شهید شدند و جنازه هیچکدامشان برنگشت.
حميد باکري در اول سال ۱۳۳۴ در شهرستان اروميه به دنيا آمد. پدرش فيض الله از مهاجرين آذربايجان شوروي و کارمند کارخانه قند اروميه بود و مادرش اقدس زنوزي زني خانه دار، مومن و با تقوي بود که ۱۸ ماه پس از تولد حميد در حادثه رانندگي کشته شد. حميد ششمين فرزند خانواده باکري به شمار مي رفت. فرزندان زياد پدر را مجبور به ازدواج مجدد کرد اما در تربيت فرزندان کوتاهي نکرد و خصوصا عمه آنها خانم سکينه باکري با کمک مادر بزرگ بچه ها در سرپرستي آنها بسيار تلاش کرد.
حميد، تحصيلات ابتدائي تا سيکل را مدرسه کارخانه قند به پايان برد و براي ادامه تحصيل نزد عمه اش به اروميه رفت و به همراه مهدي، برادر بزرگترش، در دبيرستان فردوسي موفق به اخذ مدرک ديپلم رياضي شد. بزرگترين برادر آنها علي باکري مهندس شيمي و استاديار دانشگاه صنعتي شريف بود. علي باکري اولين آموزگار مهدي و حميد در مسائل سياسي و انقلابي بود. به گفته حميد : «متأسفانه وقتي ما بزرگ شده بوديم، برادرم، علي، در دانشگاه تهران ساکن بود و او را کمتر مي ديديم ولي هربار که به اروميه مي آمد، همه ما را جمع مي کرد و صحبت مي کرد. معمولا به همراه خود کتاب مي آورد تا مطالعه کنيم و بعد از مطالعه نتيجه را سوال مي کرد. او به خواندن نماز بسيار تأکيد داشت.»
وصیتنامه
بسم رب الشهدا والصديقين
در اين لحظات آخر عمر سر تا پا گناه و پشيماني وصيت خود را مي نويسم و علم کامل دارم که در اين مأموريت شهادت جان به پروردگار بزرگ تسليم نمايم انشاالله که خداوند متعال با رحمت و بزرگواري خود، گناهان بيشمار اين بنده خطاکار را ببخشد.
وصيت به احسان و آسيه عزيز
۱.انشاالله هرگاه به سني رسيديد که توانستيد اين وصايا را درک نمائيد هرچند روز يکبار اين وصيتنامه را بخوانيد :
۲.شناخت کامل در حد استطاعت خود از خداوند متعال پيدا نمائيد و در پي مسائل اعتقادي تحقيق و مطالعه نمائيد و با تفکر زياد تا به اصول اعتقادي يقين کامل داشته باشيد.
۳.احکام اسلامي را (فروع دين) با تعبد کامل و به طور دقيق و با معني به جا آوريد.
۴.آشنائي کامل با قرآن کريم که نجات بخش شما در اين دنياي سر تا پا گناه خواهد بود داشته و در آيات تفکر زياد بنمائيد و با صوت قرآن را فرا گيريد.
۵.از راحت طلبي و به دست آوردن روزي به طور ساده دوري نمائيد و دائم بايد فردي پر تلاش و خستگي ناپذير باشيد.
۶.يقين بدانيد تنها اعمال شما که مورد رضايت خداوند متعال قرار خواهد گرفت اعمالي هست که تحت ولايت الهي و رسول و امامش باشد در هر زمان و در هر وقت همت به اعمالي بگماريد که مورد تأييد رهبري و امامت باشد.
۷.به کسب علم و آگاهي و شناخت در تاريخ اسلام و تاريخ انقلاب اسلامي اهميت زيادي قائل باشيد.
۸.قدر انقلاب اسلامي را بدانيد و مدام در جهت تحکيم مباني جمهوري اسلامي کوشا باشيد و زندگي خود را صرف تحکيم پايه هاي آن قرار دهيد.
۹.به اخلاقيات اسلام اهميت زيادي قائل و آنرا کسب و عمل نمائيد.
۱۰.در جماعات و مراسم بخصوص نماز جمعه، دعاي کميل و... و در مجالس بزرگداشت شهدا مرتب شرکت نمائيد.
۱۱.رساله امام را دقيق خوانده و موبه مو اجرا نمائيد.
۱۲.حرمت مادرتان را نگهداريد و قدرش را بدانيد و احترام به مادرتان را به عنوان تکليف دانسته و خود را عصاي دست او قلمداد نمائيد.
۱۳.در زندگيتان همواره آزاد باشيد و به هيچ چيز غير خدا آنچه که آني است دل مبنديد و بدانيد که دنيا زودگذر و فاني است و فريب زرق و برق دنيا را نخوريد. برحذر باشيد از وسوسه هاي نفس و مدام به ياد خدا باشيد تا از شر نفس و شيطان در امان باشيد.
۱۴.برحذر باشيد از از وسوسه هاي نفس و مدام به ياد خدا باشيد تا از شر نفس و شيطان در امان باشيد.
وصيت به فاطمه
۱.مي دانم در حق شما مدام ظلم کرده و وظيفه ام را به جا نياورده ام ولي يقين بدان که خود را بنده اي قا صر و کم کار مي دانم و اميد دارم حلالم کني.
۲.احسان و آسيه امانتهائي هستند در دست تو و مدام در تربيت اسلامي آنها بايد همت گماري و توجيه و کنترل مواردي که به آنها وصيت نمودم به عهده شماست.
۳.از کوچکي آنها را با قرآن آشنا کرده و به کلاس قرائت قرآن بفرست.
۴.از کوچکي آنها را در مجالس و مجامع خصوصا نماز جمعه و دعاي کميل و يادبود شهدا شرکت بدهيد.
۵.درآمد يا پولي نداشته و ندارم که مهريه ات را بدهم انشاالله که حلال خواهيد کرد.
۶.مقداري به مهدي مقروضم به شکلي که برايتان مقدور باشد پرداخت نمائيد منتهي فشار مادي بيش از حد به خودتان در اين مورد وارد نکنيد.
۷.انشاالله که شما و عموم فاميل در يادبود من با ياد شهداي کربلا و امام حسين گريه و عزاداري نمائيد و مرتب به ياد بياوريد که هستي دهنده اوست و بايد شکر به مصلحت الهي گفت.
متأسفانه به علت نبودن وقت نتوانستم وصيتم را تمام نمايم از عموم آشنايان و فاميل حلاليت مي خواهم. انشاالله همه خدمتگذار اسلام خواهند بود.
حميد باکري۱۳۶۲/۱۱/۳۰