عربستان سعودی وهمدستانش برای جبران شکستهای خود در منطقه دست به تهدید حزب الله لبنان زده اند.
لبنان کشوری کوچک با مساحت 10452 کیلومترمربع و با جمعیتی حدود 5 میلیون نفر و دربرگیرنده طوایف مختلفی چون مارونی ها، ارتدوکس ها، کاتولیک ها (که شاخه های مسیحیت می باشند)، شیعیان، اهل سنت، دروزی ها (که گروه های مسلمان هستند)، ارمنی ها و اقلیت های متعدد دیگر می باشد. در این میان دو گروه مارونی ها و حزب الله به دلیل نفوذ روزافزون بر قشر وسیعی از مردم و دیدگاه های متفاوت و گاه متضاد در عرصه داخلی و بین المللی و نقش مذهبی- سیاسی رهبران آن ها مورد توجه بیشتر می باشند.
حزب الله سابقه دیرینه ای چون مارونیت را در لبنان ندارد اما عواملی موجب اهمیت این گروه در این کشور شده از جمله اینکه این گروه که با اعتقادات اسلام شیعی و محور قرار دادن آموزه های انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی (ره) تاکنون توانسته به بسیج مردم برای مقابله با رژیم اسراییل بپردازد و از سال 1985 به طور علنی اقدام به فعالیت کرده و به تدریج قدرت و نفوذ بیشتری پیدا کرده است.
بیروت پایتخت لبنان با حمله نظامیان رژیم اسرائیل در سال 1982، بدون هیچ مقاومتی از سوی گروه های فلسطینی و جنبش امل به اشغال درآمد و تنها در مناطق خلده، دانشکده علوم و در ضاحیه گروه هایی که خود را پیروان امام خمینی(ره ) می نامیدند؛ مقاومت کردند.
با مذاکرات یک هیئت پنج نفره از طرف رئیس جمهور لبنان با عنوان «هیئت نجات ملی»، مقرر گردید تا در لبنان آتش بس برقرار شده و مبارزان فلسطینی این کشور را ترک کنند.
حضور نبیه بری ( رهبر جنبش امل) در این مذاکرات موجب نارضایتی شیعیان و جنبش امل گردید و برخی اعضای جنبش امل مانند ابوهشام (نائب رئیس امل) و سید ابراهیم امین السید و تعداد دیگری از آن جدا شدند و انقلاب اسلامی را راهنمای خود قرار دادند.
پس از سقوط بیروت، نیروهای شیعه خود را به بعلبک رساندند و این گروه ها شامل گروه های اسلام گرای مستقر در بقاع شامل روحانیون، شخصیت های نظامی، دانشگاهی و انشعابیون از امل، مجلس اعلای شیعیان به رهبری شیخ محمد مهدی شمس الدین، جنبش امل، روحانیون مستقل مانند علامه فضل الله و سیاستمداران رسمی شیعه حامی حکومت وقت لبنان بودند.
همزمان با حمله رژیم صهیونیستی به لبنان کمیته نه نفره ای از گروه های مستقر در بعلبک تشکیل شد که از میان آن ها شورای پنج نفره ای انتخاب گردید که به شورای لبنان نام گذاری شد که این شورا به صورت غیر علنی فعالیت می کرد و در ماه مه 1984 نام «حزب الله لبنان» توسط شورای لبنان انتخاب گردید و دفتر سیاسی حزب آغاز به کار کرد.
با عقب نشینی رژیم اسرائیل از شهر صیدا، حزب الله طی یک گردهمایی رسمی در16 فوریه 1985 با صدور یک نامه سرگشاده، هویت، استراتژی و برنامه ایدئولوژیک خود را بیان کرد که اهداف حزب الله در این نامه سرگشاده عبارت است از: اخراج نهایی صهیونیست ها از لبنان، اخراج نهایی امریکا، فرانسه و هم پیمانان آن ها از لبنان، محاکمه عادلانه فالانژها برای جرایمی که با تحریک امریکا و رژیم اسرائیل در حق مسلمانان و مسیحیان مرتکب شده اند و اعطای حق تعیین سرنوشت به ملت لبنان با آزادی کامل.
جنبش حزب الله مبانی اعتقادی و روش عملی خود را از اصول اسلام می گیرد لذا ضرورت تشویق همه طبقات مردم برای به دست گرفتن زمام امور کشور و عدم سلطه بیگانگان را ضروری می داند و همچنین جهاد علیه اشغالگران را واجب شرعی می داند از این رو مبارزه با رژیم صهیونیستی سرلوحه فعالیت حزب الله است.
شورای رهبری حزب الله مرکب از هفت نفر است که از طریق انتخابات داخلی برگزیده می شوند و در هر کنگره حزب برخی تغییرات در درون تشکیلات و سازماندهی حزب مانند طرح مناصب جدید یا انضمام برخی مناطق به یکدیگر مورد تصویب قرار می گیرد و اعضای حزب شورای رهبری را انتخاب می کنند و از درون آن دبیر کل جنبش تعیین می شود.
اعضای دفتر سیاسی حزب ده نفر می باشند و وظیفه تحلیل و بررسی مسائل سیاسی، برقراری ارتباط با احزاب و فعالیت های سیاسی در لبنان و ارائه آن به شورای اجرایی برای تصمیم گیری نهایی به عهده این دفتر است و شورای اجرایی نیز با 15 عضو، وظیفه تنظیم سیاست های کلی حزب را دارد و تهیه و تنظیم این سیاست ها را هیئت طرح و برنامه انجام می دهد که اعضای آن بیست نفرند.
قبل از ورود به هر یک از موضوعات در خصوص کشور لبنان و مخصوصا موضوع نقش حزب الله در این کشور توضیح چند نکته ضروری است چرا که این موارد از همان ابتدا بعنوان موانع ثابت در استقلال و ثبات این کشور نقش بسزایی داشته اند و این موانع به شرح ذیل می باشد:
1- نظام طایفه ای و قبیله ای: طیف جمعیتی لبنان متنوع می باشد. وجود 16 طایفه اصلی و طایفه هایی دیگر تحت عنوان اقلیت ها (که مذاهبی مانند یهودیت را در بر می گیرد) هماهنگی در امور داخلی و خارجی را مشکل می نماید و اکثریت قاطعی برای تصمیم گیری نهایی وجود ندارد.
2- حضور نیروهای فلسطینی و سازمان آزادیبخش در لبنان: تعدادی از آن ها در سال های 1983-1970 از اردن اخراج شده و به جنوب لبنان پناه آوردند. این گروه ها دیدگاه های متفاوتی با سیاست لبنان دارند و گاهی در مسائل داخلی دخالت می کنند.
3- نگاه فلسطینی ها و مسیحی ها به بیرون: در لبنان به علت گرایش های طایفه ای و دینی، ملیت کم رنگ است. مسیحیان مارونی با توجه به مسائل تاریخی خواهان حمایت فرانسه و هم چنین امریکا می باشند. در حالی که دیدگاه مسلمانان به سوی عربستان، مصر، سوریه و ایران است. حزب الله رابطه خود با ایران و سوریه را یک رابطه ایمانی می داند. هنگامی که کشورهای مذکور با یکدیگر اختلاف پیدا کنند، اوضاع داخلی لبنان نیز رو به وخامت می رود.
4- اختلاف بین گروه ها و برخوردهای نظامی با اسرائیل: حملات اسرائیل به جنوب لبنان، ضمن در بر داشتن تلفات اقتصادی، انسانی موجب بی ثباتی سیاسی داخلی و بین المللی می شود. چند گانگی میان گروه ها برای واکنش نسبت به این اقدامات و حل آن ها و فشارهای بین المللی، موجب شده حل مسائل داخلی به تأخیر بیفتد.
در زمینه موضوعات بیان شده، همواره اختلافات و اشتراکاتی میان حزب الله و مارونی ها وجود داشته که در سرنوشت لبنان موثر بوده است و مهم ترین اختلاف آن ها هم از دیدگاه های عقیدتی آن ها سرچشمه می گیرد.
حزب الله با الهام از انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی و محوریت روحانیت خود را بخشی از امت اسلامی در جهان می داند که با متجاوزان و اشغالگران تا نابودی نهایی آن ها مبارزه می کند، در حالی که مارونی ها با برنامه و حمایت فرانسه قدرت را در لبنان به دست گرفتند و هنوز نیز فرانسه در امور لبنان نقش دارد.
حزب الله ساختار طایفه ای لبنان را ساخته استعمار و جزئی از نقشه سیاسی برای مخالفت با اسلام می داند لذا همیشه خواهان از بین رفتن سهمیه بندی قدرت بر اساس نظام طایفه ای بوده است اما خصوصیت جامعه لبنان به همه ثابت کرده است که هیچ گروه و حزبی نمی تواند فراطایفه ای عمل کند چرا که در نهایت مردم لبنان از گروه ها و شخصیت های متعلق به طایفه خود حمایت می کنند. با این حال تنها جریان میشل عون که مسیحی مارونی می باشد، با شیعیان همراه شده است.
اختلاف گروه های موجود در لبنان با توجه به اعتقادات و گرایش های مذهبی و مبانی فکری آنها در رابطه با کشورهای دیگر، سیاست خارجی و شکل گیری سیاست داخلی لبنان را پیوسته با چالش مواجه ساخته است. البته این اختلاف دیدگاه حزب الله ریشه در اعتقادات این گروه و تجاوز رژیم صهیونیستی دارد.
سابقه حمایت امریکا و فرانسه از رژیم اسرائیل در جنگ های لبنان موجب شده، حزب الله همواره رژیم اسرائیل را نامشروع و سید حسن نصرالله شکست اسرائیل در جنگ 33 روزه را شکست امریکا بداند و حزب الله متمایل به دولت هایی باشد که رژیم اسرائیل را نامشروع تلقی می کنند و خواهان استقلال در برقراری نظم و ثبات داخلی مسلمانان هستند.
مارونی ها با فرمان فرانسوی ها در سال 1920 لبنان بزرگ را تشکیل دادند و فرانسوی ها خود را پدرخوانده استقلال مارونی ها نامیدند و حاکمیت سیاسی لبنان تحت قیمومیت فرانسه تا آغاز جنگ دوم ادامه داشت که با شکست فرانسه در جنگ، لبنان در سال 1941 استقلال یافت و پس از آن نیز در میثاق ملی میان مسلمانان و مارونی ها مقرر شد مارونی ها از درخواست خود برای برخورداری دائمی از حمایت غرب و به ویژه فرانسه خودداری کنند اما به دلیل ریشه عمیق تاریخی همچنان شاهد رابطه مارونی ها با فرانسه، امریکا و ایتالیا می باشیم.
علاوه بر موارد ذکر شده، بطور کلی موانع دیگری هم در راه برقراری ثبات داخلی دراین کشور وجود دارد که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
طرح تنظیم قانون احزاب، اهتمام به بخش خدمات و در حاشیه قرار گرفتن دو بخش صنعت و کشاورزی، اسراف در هزینه های دولتی، فقدان قوانین مناسب در انتخابات شهرداری ها، دریافت دیون بدون مطالعه کافی و سرازیر شدن کارگران خارجی به این کشور از این قرارند.
حزب الله برای همراهی با طوایف گوناگون لبنان با جنبش امل (شیعه) و جریان میشل عون که مارونی است، ائتلاف کرد بنابراین دیدگاه جریان میشل عون از سایر مارونی ها متمایز می باشد و وی که با فشار سوریه مجبور به تبعید به فرانسه شده بود، بعد از بازگشت حزب جریان آزاد ملی را تأسیس و مبارزه با فساد را آغاز کرد چون به اعتقاد وی تنها گروه عاری از فساد حزب الله و رهبران آن می باشد وعلاوه بر این اختلافات وی با گروه 14 مارس نیز موجب نزدیکی او به حزب الله و حمایت از آن در جنگ 33 روزه گردید اما اکثر مارونی ها در طیف مقابل حزب الله قرار دارند که اکنون در قالب گروه 14 مارس می باشند.
میشل عون معتقد است که حزب الله ثابت کرده است سلاح های خود را در داخل به کار نمی برد و تنها برای مقاومت در مقابل اسرائیل است و هرگاه منازعه اعراب و رژیم صهیونیستی پایان یابد، دلیلی بری بقای سلاح نزد حزب الله نخواهد بود.
در حال حاضر به توجه به اسناد و مدارک موجود شیعیان لبنان در اکثریتند و یکی از دلایل آن بالا بودن نسبت زاد و ولد در آن ها است به گونه ای که طبق آمار جمعیت شیعیان هر 20 سال یکبار دو برابر می شود، اما جمعیت مارونی ها در دو دهه بیش از 40 درصد اضافه نمی شود. در این راستا عده ای معتقدند باید سهم شیعیان در مجلس افزایش یابد و احتمالا به همین علت نیز سرشماری دیگری صورت نگرفته است.
گروه 8 مارس متشکل از حزب الله، حزب امل و حزب آزاد ملی به رهبری میشل عون مارونی زمینه را برای دستیابی حزب الله به آن چه که منافع ملی لبنان و اسلام می داند نزدیکتر ساخته است و در عین حال در طرف مقابل نیز اکثریت مارونی ها با سنی ها و برخی شیعیان ائتلاف نموده اند و هنوز هم پست های کلیدی را در دست دارند ولی به هر حال اکنون تفکیک کامل میان مارونی ها و حزب الله وجود ندارد و برخی از طوایف مارونی به دیدگاه های حزب الله نزدیک شده اند.
نتیجه نهایی آن که هنوز هم در بسیاری از مسائل و مشکلات کشور لبنان تصمیم نهایی مطابق دیدگاه اکثریت مارونی ها شکل می گیرد زیرا علی رغم درخواست حزب الله برای در اختیار داشتن یک سوم ضامن در هیئت وزیران به منظور وتو کردن تصمیمات این امر محقق نشده است.
دولت لبنان با حفظ نظام طایفه ای، در طراحی سیاست های خارجی متمایل به امریکا و فرانسه است و کمک های مالی و اقتصادی را نیز عمدتاً از سوی این کشورها می پذیرد و مشکلات اقتصادی، ترمیم خرابی ها و وام های سنگین نیاز این کشور را برای همکاری با دولت های غربی می افزاید.
نکته قابل توجه اینکه فشار دولت لبنان به منظور خلع سلاح از نیروهای حزب الله همواره مورد بحث بوده است و با وجود دلایلی مانند مشروعیت حزب الله در میان مردم، رهبری مذهبی- سیاسی آن و پیروزی های مکرر حزب الله در مقابله با رژیم اسرائیل و استمرار تهدید اسرائیل تا بحال خواسته آن ها عملی نشده است.
اما چرا آمریکا و عربستان و دیگر همدستان درصدد ضربه زدن به حزب الله هستند؟ جایگاه منطقه ای لبنان، این کشور را در موقعیتی قرار داده که با همه کشورهای دنیا در تعامل بوده و تبدیل به محل سرمایه گذاری کشورها شده است و از دیرباز بانک های بین المللی در این کشور سرمایه گذاری کرده اند و از همین رو تعامل لبنان با سایر کشورها متفاوت است.
از نظر دموکراسی نیز این کشور نمونه قوی از دموکراسی بوده که مطبوعات در آن آزاد بوده و پرنفوذترین دموکراسی را در درون خود داشته است و از طرفی این کشور به عنوان پناهگاه سرمایه گذاری های کشورهای عرب زبان برای مواقعی بود که دوبی یا مکان های دیگری وجود نداشته است. این مساله قبل از وقوع جنگ های داخلی لبنان وجود داشته و بعد از فروکش کردن جنگ های داخلی، سعی شده این موقعیت حفظ شود هرچند که کشورهای عربی منطقه مانند عربستان و امارات و همچنین کشورهای غربی مانند فرانسه و آمریکا ملاحظات خاصی را نسبت به لبنان داشته اند اما مساله اساسی از زمان ورود حزب الله به عرصه سیاسی لبنان به عنوان رئیس مجلس و نماینده و وزیر یا معاون وزیر آغاز شد و درواقع مشکلات از زمانی آغاز شد که برخی کشورهای عربی و غربی سعی کردند حزب الله را در فهرست گروه های تروریستی قرار دهند که بروز چنین مساله ای موجب ایجاد شکاف در درون لبنان شد که در نهایت قطعنامه 1559 سازمان ملل، همه گروه ها را بر آن داشت تا خلع سلاح شده و اسلحه های خود را به دولت تحویل دهند اما با این وجود حتی زمان رفیق حریری نخست وزیر اسبق لبنان هم با وجود ارتباط این کشور با غرب، مساله مقاومت ارتش و دولت موجب پی ریزی برنامه ای برای حمایت از مقاومت شد که این موضوع نشات گرفته از ایستادگی در برابر رژیم اسرائیل و مزارع شبعا بود که مورد توافق همه گروه های لبنانی هم قرار داشت اما اخیرا مساله سوریه محل اختلاف بین المللی را ایجاد کرد که سبب موضع گیری عربستان علیه حزب الله شد.
نقش قوی حزب الله در سوریه مقامات عربستانی را مجبور به دیدار با نخست وزیر لبنان کرد اما با توجه به اینکه نخست وزیر لبنان معمولا از اهل سنت و نزدیک به عربستان انتخاب می شود، سعودی ها راه به جایی نبردند بنابراین به ناچار به تنهایی حزب الله را در فهرست گروه های تروریستی قرار دادند و همچنین تلاش کرد که امارات و بحرین را با خود همراه کند و حتی کویت نیز در پاره ای موارد از خواست عربستان تبعیت کرد.
از طرف دیگر پس از وقوع حواث تروریستی در اروپا و همچنین رویکرد مجالس آمریکا به تروریسم، مصوبات غرب درباره حزب الله و محدود کردن این گروه قوت گرفت و از این رو معاون خزانه داری آمریکا طی سفر به بیروت با نبیه بری که عضو جنبش امل و شیعی است و وزیر اقتصاد دیدار کرده و نسبت به همکاری بانک ها و موسسات بازرگانی با حزب الله هشدار داد و اعلام کرد چنانچه همکاری با حزب الله ثابت و علنی شود، مشمول تحریم خواهند شد. به تبع آن برای بانک صادرات ایران شعبه بیروت با ادعای حمایت و ارتباط پولی با حزب الله، مشکل ایجاد کرد و اخیرا هم رئیس کل بانک مرکزی لبنان به تبع این هشدار و جهت تبعیت از اقدام رئیس خزانه داری امریکا ارتباط مالی حزب الله را با 100 بانک لبنانی متوقف کرد.
فراکسیون حزب الله در پاسخ به این اقدام با صدور بیانیه ای بخشنامه بانک مرکزی لبنان را تسلیم شدن بدون توجیه در مقابل قوانین پولی و مالی زورگویانه آمریکا خواند. به گفته این فراکسیون قانون آمریکائی که بانک های لبنان را ملزم به اجرای احکام آن دانست، به طور کلی مردود است زیرا پایه گذار یک جنگ داخلی است که در راس آن بانک مرکزی و تعدادی از بانک های لبنانی قرار دارند و علاوه بر آن حاکمیت پولی لبنان را مصادره می کند.
حزب الله همچنین در برخوردی قانونی با این قضیه، تحریم های مالی آمریکا و اقدامات تردید آمیز بانک مرکزی لبنان در همراهی و همسوئی با این تحریم ها را زمینه ساز شکست دولت لبنان دانست .
به نظر می رسد که عربستان سعودی و در پشت آن آمریکا که نتوانستند مقاومت را در منطقه تضعیف کنند، طبق اعترافات مقامات بلندپایه نظامی و سیاسی خود، دست به حمایت هر چه بیشتر مالی و نظامی از گروه تروریستی داعش زده اند که نتیجه آن کشته و زخمی و آواره شدن میلیون ها زن و کودک و انسان بی گناه در عراق و سوریه و یمن بوده است. با اینحال تا کنون با این سناریو نیز به جایی نرسیده اند و برعکس هر روز باعث تقویت قدرت و نفوذ حزب الله شده اند.
...........................................
امین نجار