کتاب جامعه شناسی سیاسی قدرت در عربستان در شش فصل به نگارش درآمده است . با توجه به انتشار آن در سال 1393 ، تحولات دوره پادشاهی ملک سلمان را در بر نمی گیرد . اما حاوی اطلاعات قابل توجهی درباره جامعه شناسی قدرت در عربستان سعودی است.
پژوهش خبری صدا وسیما:کتاب جامعه شناسی سیاسی قدرت در عربستان با نویسندگی استیگ استنسلی و ترجمه نبی الله ابراهیمی و از سوی پژوهشکده مطالعات راهبردی در سال 93 و در شش فصل به نگارش درآمده است . با توجه به انتشار آن در سال 1393 ، تحولات دوره پادشاهی ملک سلمان را در بر نمی گیرد . اما حاوی اطلاعات قابل توجهی درباره جامعه شناسی قدرت در عربستان سعودی است.
این کتاب در 6 فصل به شرح زیر به نگارش در آمده است:
فصل اول: مقدمه
فصل دوم: همگرایی نخبگان و ثبات سیاسی
فصل سوم: نخبگان راهبردی سلطنتی
فصل چهارم: نخبگان غیر سلطنتی بخشی
فصل پنجم: ساز و کارهای همگرایی نخبگان
فصل ششم: چالش جانشینی
**فصل اول
ناظران غربی با اتکا به گفته های مخالفان تبعیدی خانواده سلطنتی معتقدند که شکاف هایی جدی در درون این خانواده وجود دارد. به اعتقاد بیشتر آنها، اختلاف اصلی میان برادران سدیری (سلمان، نایف و سلطان) از یک طرف و برادر ناتنی آنها، ملک عبدالله، از سوی دیگر است. آنها فرزندان عبدالعزیز بن عبدالرحمان بن فیصل آل سعودند که پادشاهی عربستان سعودی را در سال 1932 بنیان گذاشت. پرسش اساسی اینست که چرا نظام پادشاهی سعودی از زمان تاسیس خود تا به امروز همچنان یکی از با ثبات ترین رژیم ها در جهان عرب است؟ نویسنده استدلال می کند که آل سعود به مراتب یکپارچه تر از آن چیزی است که عموما تصور می شود. یکپارچگی نخبگان حاکم به دلیل وجود ساز وکارهای رسمی و غیررسمی نیرومندی که وجود دارد باعث افزایش همگرایی می شود. اعضای خانواده سلطنتی با این سازو کارها برچالش جانشینی که حادترین چالش جمعی پیش روی این خاندان است توانسته اند غلبه کنند.
**فصل دوم
همگرایی نخبگان و ثبات رژیم
در این فصل چهارچوب مفهومی و تحلیلی بیان شده است. سرمایه حاصل از فروش نفت توسعه سریع اجتماعی و اقتصادی عربستان را سبب شده است. مسیری که در دهه 1960 آغاز و در دهه 1970سرعت چشمگیری گرفت. در این جا به نظریه از هانتینگتون و مانفرد هلپرن اشاره می کند. هانتینگتون سال 1968 در کتاب (سامان سیاسی در جوامع درحال تغییر) درباره معمای پادشاه اشاره می کند که پادشاه به سختی می تواند مانع تحقق رویای پیشرفت اقتصادی و اجتماعی جامعه خود شود. او برای تسهیل توسعه در این راستا باید دستگاه دولتی را تقویت کند. در اینجا پادشاه با دو طبقه متوسط جدید و سنتی یعنی مهندسان و پزشکان از یک طرف و زمین داران بزرگ و روسای قبائل از طرف دیگر روبرو است. طبقه متوسط در پی کسب قدرت سیاسی هستند اگر پادشاه به خواسته آنها عمل کند به پایگاه سنتی خود لطمه خواهد زد. اگر با خواسته های طبقه متوسط مخالفت کند در معرض خطر سرنگونی از راه انقلاب قرار خواهد گرفت. هلپرن درکتاب خود (سیاست تغییر در خاورمیانه و شمال آفریقا) ادعا میکند که ایجاد طبقات جدید اجتماعی در اثر نو سازی اجتماعی و اقتصادی بقای رژیم های سلطنتی را تهدید می کند.
**نظریه پردازی درباره ثبات رژیم
**تعریف رژیم: طبق تعریف واژه نامه وبستر (رژیم را می توان یک شیوه یا نظام حکمرانی یا حکومتی دانست). با گسترش دولت مدرن، ایجاد تمایز میان حکومت، رژیم و دولت مرسوم شده است.
**ثبات رژیم: طبق نظر ایستون چهارچوب تعاملات سیاسی آهسته تر از دیگر روابط تغییر می کنند. ایشان معتقد هستند یک رژیم در طول دوره زمانی مشخصی ویژگی هایی خاص خود (ارزش ها، هنجارها و ساختارهای اقتدار) را حفظ می کند.
**راه های مختلف برای اندازه گیری ثبات رژیم: 1- قدمت قانوناساسی آن رژیم یا اصلاحات به عمل آمده درآن 2- متمرکز شدن بر تغییر رژیم و آنهم وقوع تغییرات بنیادین در نظام حکومتی 3- بررسی گردش نخبگان، که منظور از آن جابجایی میان کسانی است که مناصب حکومتی را در اختیار دارند.
نظام حکومتی عربستان ویژگی های خاص خود را از زمان ملک فیصل حفظ کرده است. در دوران رهبری او (1964- 1975) ارزش ها، هنجارها و ساختارهای اقتدار سیاست امروزی در عربستان استحکام یافت.
***نظریه پردازی درباره ثبات آل سعود
ثبات عربستان سعودی در 3 دسته متفاوت می باشد: دسته اول بر رانت نفتی می باشد. دسته دوم بر اهمیت اسلام تمرکز دارد و دسته سوم بر روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی با غرب تاکید می کند.
*رانت نفت:
درآمدهای سرشار نفتی موجب شکل گیری رژیم متمایزی بنام دولت رانتیر شده است. درآمد رانتی خانواده پادشاهی در درجه اول از فروش نفت و سپس سود حاصل از سرمایه گذاری دلارهای نفتی در خارج به دست می آید. این درآمد نزدیک به 90 درصد از درآمدهای کلی عربستان را تشکیل می دهد. این درآمدها نخست باعث پدید آمدن دستگاه بزرگ حکومتی شد که در خدمت دو حوزه نظامی و غیر نظامی باشد. در مرحله دوم به خاندان سلطنتی این توانایی را داده است تا بصورت مستقیم خدمات متنوعی مانند آموزش رایگان، بیمه درمانی، مسکن و... به شهروندان ارائه دهد. در مرحله سوم اقتصاد رانتیر به صورت مستقیم و غیر مستقم بنیان اقتصادی گروه های مختلف مانند تجار، اجتماعات مذهبی و قبایل را تضعیف کرده تا همه اینها به تدریج موکل دولت شوند.
**اسلام وهابی: مذهب ستون فقرات ایدئولوژی رژیم و عامل نفوذ آن در هر جایی است. بر اساس ماده 1 قانون اساسی حکومتی، عربستان کشوری اسلامی و دولت آن بر اساس شریعت حکومت می کند، مذهب برای ایجاد مشروعیت و حفظ نظم سیاسی حاکم استفاده می شود. اسلام موردنظر وهابی در فرایند ملت سازی کارگشا بوده و به خانواده سلطنتی مشروعیت بخشیده است. سابقه کشور اسلامی عربستان به قرن نوزدهم برمی گردد که محمدبن عبدالوهاب معروف به شیخ که پیروانش خود را موحدین می نامیدند مکتب احیای اسلامی خود را ارائه کرد. ابن سعود در اوایل قرن بیستم، اتحاد میان خانواده خود و جنبش وهابی را از نو زنده کرد. گروه اخوان موسوم به ارتش سفید که یک گروه شبه نظامی مذهبی قبیله ای بودند ستون اصلی نیروی نظامی ابن سعود را تشکیل می دادند و در به قدرت رساندن او به منزله حاکم بیشتر بخش های شبه جزیره عربستان نقش مهمی داشتند. ابن سعود و فرزندان وی در فرایند مشروعیت بخشی به تصمیم های سیاسی درباره مسائل مهمی مانند جانشینی، جنگ و صلح به رهبران ارشد دینی نقش کلیدی داده است. هیئت الکبارالعلماء با صدور فتوا و احکام مذهبی بر پایه تفسیرشان از قرآن و سنت پیامبر به تصمیم ها مشروعیت می بخشند. آل سعود برای مبارزه با ایدئولوژی های ضد سعودی از تفسیر اسلام وهابی حمایت می کرد.
**کمک غرب
به اعتقاد پاول آرتز بقای آل سعود را تنها می توان با در نظر گرفتن محیط بین المللی، به ویژه روابط این کشور با ایالات متحده درک کرد. یکی از دیدارهای تاریخی ابن سعود و فرانکلین روزولت روی عرشه ناو جنگی یو اس اس کوئینسی در دریای سرخ برابر با 14 فوریه 1945 می باشد. این دیدار اغلب نقطه آغاز اتحاد راهبردی میان عربستان و آمریکا به شمار می آید، پیشینه روابط دوجانبه به دهه1930برمی گردد. ابن سعود در سال 1933 موافقتنامه ای انحصاری با شرکت استاندارد اویل کالیفرنیا امضا کرد که بر پایه آن این شرکت اجازه اکتشاف نفت در عربستان را یافت. معامله ای که نقطه آغاز به کار شرکت آرامکوی عربستان شد.
پاول آرتز استدلال می کندکه سعودی ها و آمریکایی ها خودشان را سر دو راهی نمی بینند و پیمان تاریخی نفت برای امنیت متلاشی نخواهد شد. هر چند احساسات ضدغربی در عربستان سعودی به سرعت در حال رشد است و سعودی ها در میان آمریکایی ها بدنام شده اند، ولی حکومت های هر دوکشور متقاعد شده ا ند که به روابط ویژه خود ادامه دهند. آنها منافع مشترک زیادی دارند که به قیمت نفت و تجارت، مبارزه با شبه نظامیان اسلامگرا، ایجاد ثبات در عراق و مهار ایران مربوط می شود.
** سه مجموعه سازوکار همگرا کننده که بطور منطقی در همگرایی نخبگان عربستان سعودی تاثیر دارد:
*** فصل سوم
نخبگان راهبردی سلطنتی
پادشاهی عربستان سعودی با سنت اسلامی– عربی همخوانی دارد. در این سنت مفهوم دولت با مفهوم نخبگان متناظر است. همانطور که کشور امروزی عربستان با نام آل سعود شناخته می شود، دولت ها و دور ه های تاریخی اسلامی نیز با نام خانواده هایی همچون امویان، عباسیان و فاطمیان یکسان دانسته می شوند. آل سعود نیروی متحرکه شکل گیری سه دولت در شبه جزیره عرب بوده است: به ترتیب سعودی اول (1745- 1811) سعودی دوم (1843- 1865) و پادشاهی امروزی از سال 1932تا بحال. رژیم سلطنتی که ابن سعود تاسیس کرد تحولی اساسی را در ساختار قدرت در جامعه سعودی سبب شد و آل سعود نجدی را بر عرصه سیاست مسلط کرد.
**ساختار بنیادی نظام سیاسی:
عربستان جزء معدود کشورهای دنیا می باشد که هنوز قانون اساسی مکتوب ندارد. آنچه تحت عنوان قانون نظام الاساسیه، از سوی فهد ابلاغ شد به منزله قانون اساسی که به همه پرسی هم گذاشته نشد نامیده می شود. از دیگر قوانین می توان به قوانین شورای وزیران، مشورتی، استانها، شورای امنیت ملی و قوانین شورای بیعت نام برد.
در این میان نظام الاساسیه از همه مهمتر و با حکم ملک فهد در اول مارس 1992به تصویب رسید. سطوح رسمیت این قوانین برحسب مورد و گروه اجتماعی متفاوت است. بیشتر فرایندهای تصمیم گیری رسمی در چارچوب دیوان سالاری صورت می گیرد. چنین فرایندی در درون جامعه تاجران کمتر رسمیت دارد و درخانواده و تشکیلات مذهبی از همه کمتر است. در راس ساختار سیاسی پادشاه قرار دارد. تمام مقامات از جمله ولیعهد، وزیران، اعضای مجلس مشورتی و نیمی از اعضای شورای شهر را نصب و عزل می کند. برای جلوگیری از تصویب احکام متعارض با اسلام در فرایند تصمیم گیری به اشکال مختلفی با علما مشورت می شود. پادشاه مجالسی با نام "بار عام" دارد. مردم عادی در این مجالس حاضر و درباره موضوعات مختلف بحث می کنند و دادخواست می دهند. شورای مشورتی سال1993، و شورای خانواده سلطنتی سال 2000 تاسیس شد که مجموعه ای غیر سیاسی می باشد. درمقابل، شورای بیعت سال2007 تاسیس شد و تنها کسانی مخاطب این شورا هستند که پادشاه یا ولیعهد باشند.
***قدرت پادشاه: پادشاه در سلسله مراتب اداری عربستان مرجع عالی قانونگذاری و اجرایی به حساب میآید و تمام خویشاوندان باید از او اطاعت کنند. قدرت واقعی پادشاه نه کارکنان او، بلکه به شخصیت، مهارت های سیاسی و گسترش پایگاه قدرت وی در خانواده سلطنتی دارد. قانون اساسی حکومتی عربستان که در سال 1992 باحکم سلطنتی ملک فهد رسمیت یافت، حکومت مطلق آل سعود را تصریح می کند. طبق ماده 6 این قانون شهروندان باید تسلیم حاکمیت پادشاه برمبنای قرآن و سنت بشوند و از وی اطاعت کنند.
** شاخه های اصلی
خانواده سلطنتی متشکل از شاخه های اصلی و فرعی متعددی می باشد. شاخه عبدالعزیز یعنی فرزندان ابن سعود (1932- 1953) نخستین پادشاه سعودی، بزرگترین و پرنفوذترین شاخه است. آل السدیری: شاخه عبدالعزیز را می توان به چندین زیر شاخه تقسیم کرد. در سی سال گذشته زیر شاخه موسوم به هفت سدیر کانون اصلی تحلیگران سیاسی پادشاهی سعودی در غرب بوده است. هر سه همسر ابن سعود از خانواده هفت سدیری بودند. این خانواده یکی از قدیم یترین و اصیل ترین خانواده قبیله ای عربستان مرکزی است. با مرگ فهد در سال 2005 هفت سدیری به شش سدیری تبدیل شد. ملک عبدالله برادر ناتنی خود امیر سلطان را که مسن ترین برادران سدیری بود به ولیعهدی منصوب کرد. قدرتمندترین شاهزادگان نسل دوم سعودی مناصب پرنفوذی در دستگاه دولتی دارند و نهادهای مهم را اداره می کنند. آنها برادران جوانتر خود را در سمت معاون وزیر و فرزندان خود را در مقام دستیار وزیر به کار می گمارند. ملک عبدالله کنترل گارد ملی عربی سعودی را از طریق برادر ناتنی معتمدش امیر بدر و پسرانش متعب و ترکی در اختیار دارد.
نکته مهم آن که ریاست وزارت نفت و منابع معدنی و شرکت آرامکو (شرکت ملی نفت و گاز عربستان) همواره در دست فن سالاران غیرسلطنتی بوده. این کار برای جلوگیری از هرگونه سوء ظن درباره دستبرد آل سعود به ثروت نفت است.
** نیروهای نظامی عربستان شامل: ارتش، گارد ملی، نیروی دریایی و نیروی هوایی می باشد. همه فرماندهان ارشد نظامی از اعضای خانواده سلطنتی هستند. قوه قهریه در دست شاخه های مختلف آل سعود قرار دارد. این سیاست 50 ساله برای جلوگیری از کنترل انحصاری نیروهای مسلح از سوی یک شاخه خانوادگی وضع شده است. بر این مبنا در عربستان برخلاف دیگر کشورهای عربی مانند مصر و الجزایر هیچ نخبه نظامی وجود ندارد. ملک عبدالله بطور رسمی بر نیروهای نظامی عربستان کنترل مستقیم دارد. او در سالهای 1963- 2010 فرمانده گارد ملی بود و در حال حاضر آن را به پسرش متعب سپرده است.
**ساختار استانی عربستان: بنابر قانون استان ها تنظیم می شود. عربستان دارای 13 استان می باشد که امیران آن به مدت چهار سال بوسیله پادشاه منصوب می شوند. اسامی استان ها: ریاض- مکه- مدینه- احساء- عسیر- الباحه- تبوک- القصیم- حائل- الجوف- الحدود الشمالیه- جازان- نجران.
قدرت پادشاه در سیاست خارجی : تصمیم گیرنده نهایی سیاست خارجی پادشاه است. پادشاه و شاهزادگان در امور سیاست خارجی هیچ قدرتی به دستگاه دیوان سالاری نمی دهند. تعداد اندکی از مشاوران، کارشناسان سیاست خارجی و دیپلمات ها در سیاستگذاری نفوذ دارند. عربستان در برخی موارد مجاری دیپلماتیک تثبیت شده ای ندارد. در امور خاورمیانه عربی بیشتر به طرح های مصر وابسته است، بدلیل اینکه مصر هم تجربه و هم پیوندهای دیپلماتیک گسترده ای دارد.
**زنان سلطنتی: زنان سلطنتی عربستان همانند زنان غیر سلطنتی هیچ منصبی رسمی حکومتی بالایی در اختیار ندارند و از لحاظ قانونی از جانشینی منع شده اند . با این حال پادشاهی سعودی چندین شاه دخت پرنفوذ در پشت درهای بسته کاخ سلطنتی دارد. مهمترین زن در دوره حکمرانی ابن سعود، عمه او (الجوهره بنت فیصل) می باشد. حصه بنت احمد السدیری مادرگروه قدرتمند هفت سدیری و محبوبترین زن ابن سعود می باشد که نفوذ سیاسی چشمگیری داشت.
***فصل چهارم
نخبگان غیر سلطنتی
چهارگروه مهم نخبگان شامل علمای وهابی، رهبران قبیله ای، خانواده تجار و فن سالاران وجود دارند که به سبب اتحاد راهبردی با ابن سعود اهمیت پیدا کرده اند. آل سعود در عصر نفت و به کمک منابع اقتصادی توانسته است گروه های نخبه غیرسلطنتی را مطیع خود کند، در نتیجه این نخبگان به نخبگان بخشی تبدیل شده اند. رهبران گروه های نخبه غیرسلطنتی در هیچ یک از اتاق های شرکتی رسمی نمایندهای ندارند، بلکه بیشتر در نهادهای حکومتی ملی و محلی مانند پلیس و نیروهای نظامی حضور دارند. آل سعود در زمان پیروزی و تثیبت خود پایگاه حمایتی مهمی میان علمای وهابی داشت. از زمان ابن سعود تاکنون ماهیت رابطه خانواده سلطنتی با تشکل های مذهبی نوعی همزیستی نامتقارن بوده است. رهبران مذهبی به وضوح تابع شاهزادگان برحسب سلسله نخبگی آنها هستند. ساختار نهادی تشکیلات مذهبی از دهه 1970 توسعه یافته و پول نفت محرک آن بوده است. آل سعود در زمینه تربیت طلاب، توسعه نظام آموزشی وهابیگرا و ایجاد حوزه ها، دانشگاهها و دیگر نهادهای مذهبی سرمایه گذاری کلانی کرده است. از دیدگاه تاریخی آل سعود با آل شیخ ( نوادگان پسری عبدالوهاب) پیوندهای محکمی برقرار کرده است. محمدبن سعود بنیانگذار نخستین سلسله سعودی برای تحکیم این اتحاد با یکی از دختران شیخ ازدواج کرد و تا به امروز ازدواج های بین خانوادگی نمادی از اتحاد سیاسی بین دو خانواده بوده است. سه رکن استوار نفوذ سیاسی آلشیخ: شهرت خانوادگی در علوم اسلامی، دسترسی مستقیم به پادشاه و شاهزادگان، جایگاهشان در سلسله مراتب دولت.
** پنج بخش پرنفوذ مذهبی
1- هیئت الکبارالعلماء: در راس هرم مذهبی سعودی قرار دارد. ملکفیصل در سال1971این هیئت را به منزله نهادی رسمی تاسیس کرد تا محلی برای مشاوره منظم پادشاه با رهبران مذهبی باشد.
2- وزارت اموراسلامی، اوقاف، دعوت و ارشاد: این وزارتخانه در سال 1993 تاسیس شد مسئول تمام امور اسلامی به غیر از حج می باشد. ساخت و نگهداری مساجد و اداره زمین های وقفی در حیطه اختیارات آن است.
3- دانشگاه اسلامی امام محمدبن سعود در ریاض: علمای اسلامی وابسته به این دانشگاه سومین بخش نخبگان عربستان هستند. این نهاد مرکز فرماندهی جامعه وهابی به شمار می آید و بیشتر عالمان مذهبی آنجا تحصیل می کنند.
4- سازمانهای خیریه اسلامی: آن دسته از علمای مذهبی که مدیریت بزرگترین سازمان های خیریه اسلامی را در دست دارند حائز اهمیت هستند. این گونه سازمان ها شبه حکومتی هستند و با مساعدت رژیم سلطنتی ایجاد میشوند.
5- واعظان فعال: دسته ای از علمای عربستان که در تشکیلات مذهبی منصبی ندارند به همان اندازه یا بیشتر از علمای دیگر نفوذ دارند. این شیوخ صراحت لهجه سیاسی بیشتری دارند و جنجال برانگیز هستند. بسیاری از آنها جزء جنبش بیداری اسلامی (الصحوه الاسلامیه) هستند.
***رهبران قبیله ای: پادشاهی سعودی بدون حمایت کنفدراسیون های بزرگ قبیله ای شبه جزیره ایجاد نمی شد و شیوخ نقشی کلیدی در ایجاد انسجام در کشور جدید عربستان دارند. از لحاظ جغرافیایی قبایل در مرکز عربستان قرار دارند. بزرگترین قبایل شامل: عنیزه، بنی یام، بن وخالد، مطیر، شمر، عتیبه هستند. سیاست سکونت دائمی آل سعود برای اجرای قانون، تثبیت مرزهای کشور و اعمال اقتدار ساختارهای قبیله ای را تضعیف کرده است. با وجود سیاست حکومت هویت قبیله ای هنوز زنده و در دو حوزه ازدواج و هویت اجتماعی بسیار معنادار است.
* سلسله مراتب قبیله ای: بسیار پیچیده و نفوذ در آن بسیار دشواراست. هنوز میان بدوی های شهرنشین درکی قبیله ای ازموقعیت اجتماعی وجود دارد و طبقات بالاتر بیش از دیگران این سلسله مراتب اجتماعی را ترویج می کنند. خویشاوندی با خانواده سلطنتی عامل مهمی در تعریف منزلت اجتماعی قبایل شده است. بسیاری از تحلیگران مدعی هستند که خانواده سلطنتی در پی این است که با ازدواج با قبایل اصیل قبیله برتر در سلسله مراتب شود.
نفوذ سیاسی: آل سعود خود را قبیله برتر میداند و دهها سال برای تضعیف جامعه قبیله ای تلاش کرده است. بنابراین حکومت بدوی ها را به اسکان دائمی تشویق و برای تضعیف جایگاه روسای قبایل در شبکه های تامین اجتماعی قبیله ای، بطور مستقیم رفاه اعضای قبیله را تامین کرده است .
**چهار گروه تاجر در عربستان: 1- خانواده هایی که ثروتشان به پیش از تاسیس عربستان برمی گردد. قدیمی ترین شرکت تجاری در حجاز ایجاد شد و مدیریت آن در دست خانواده ها یی بود که ثروت آنها از صنعت سودمند زیارت حاصل میشد. 2- خانواده های تجاری که در دهه های1940و 1950 ارتباطات خوب و سازمان یافته ای با ابن سعود داشتند. 3- خانواده هایی در استان الاحساء هستند که با شرکت آرامکو وارد معامله شدند و با تامین کالاهای مورد نیاز این شرکت به ثروت رسیدند. 4- اشخاصی که مشاور ابن سعود بودند و بر همین اساس نیز وارد تجارت شدند.
**آل علیرضا: این خانواده ثروتمند بازتابی از تاریخ پادشاهی عربستان به شمار می آید. گفته می شود که شرکت حاجی عبدالله علیرضا و همکاران قدیمی ترین شرکت تجاری خانوادگی در عربستان سعودی است. مؤسس آن زینل علیرضا در اواخر قرن 19 از ایران به جده مهاجرت کرد. ایشان وارد کننده غذا و منسوجات و دیگر کالاها از خاورمیانه و هند بود. این خانواده به ابن سعود و پسرانش پول قرض می داد. اعضای این خانواده از جمله نخستین عربستانی های تحصیل کرده غرب به شمار می آیند، که بلافاصله در دستگاه های دولتی استخدام شدند. نخستین کسانی که از میان خانواده های غیرسلطنتی بودند که به عضویت شورای وزیران درآمدند.
*شاهزاده ها درتجارت: تعداد زیادی از شاهزادگان نسل دوم و سوم سعودی که مناصب سیاسی مهمی در طول حکمرانی پادشاهان عهدار بودند، زمانی که متوجه شدند که هیچ شانسی برای پیشرفت از طریق نظام سیاسی ندارند به کسب و کار خصوصی وارد شدند. برخی از پسران پادشاهان اوایل دهه 1950 به تجارت روی آوردند.
**رهبران دیوانسالاری: پسران ابن سعود نوعی دیوانسالاری ایجاد کرده اند که در توسعه و تحکیم پادشاهی نقشی کلیدی داشته است. فن سالاران کلیدی که دارای نفوذ سیاسی واقعی هستند از جمله نخستین و بهترین مشاوران محبوب پادشاه و شاهزادگان ارشد، اعضای شورای وزیران و همچنین رئیسان نهادهای مهم مانند شرکت آرامکو و آژانس پولی عربستان هستند.
*آل التویجری: در میان خانواده فن سالار عربستان از همه برجسته تر هستند. این خانواده چندین دهه است که در دربار سلطنتی حضور دارد. آنها از ملازمان نزدیک به ملک عبدالله هستند. مهمترین شخص تویجری ها عبدالعزیزبن عبدالحسین می باشد. زمانی که هنوز 21سالش نشده بود منصب خزانه داری بخش سدیر را در سال 1938 از پدر خود به ارث برد.
* شورای وزیران و شورای مشورتی: این دو شورا بیشتر در اختیار دیوانسالاران و فن سالاران با سابقه است. ابن سعود این دو نهاد مهم را در سال1953 تاسیس کرد و از 1962به بعد بیشتر وزیران کابینه شخصیت های غیر اشرافی بوده اند. پادشاهان افراد تحصیل کرده غرب را بر اساس تجربه های حرف های و وفاداری دراز مدت آنها به خاندان آل سعود به مناصب کلیدی می گمارند. خانواده سلطنتی به سبب داشتن منابع و سازوکارهای همکاری جویانه خود موفق شده که همه نخبگان غیرسلطنتی را به حاشیه براند. تنها زمانی به این نخبگان اجازه نفوذ داده می شود که منابع حمایت های آنان ضروری باشد. هیچ یک از این گروه ها قدرت سیاسی ندارندکه بتوانند در تصمیم گیریهای راهبردی اقتصادی، امنیتی، و سیاست خارجی اعمال نفوذ کنند. با این حال در حوزه های مربوطه خود درجامعه سعودی دارای نفوذ هستند بنابراین به آنها نخبگان بخشی می گویند.
***فصل پنجم
ساز و کارهای همگرایی نخبگان
**پیش شرط های جامعه شناختی: نخستین مجموعه از ساز و کارهای است که در ورای همگرایی نخبگان قرار دارد. عواملی مانند دین، طبقه، قومیت و تحصیلات است که تجانس اجتماعی را بیشتر میکند.
*پیوندهای خونی و تحصیلات: اعضای نخبگان راهبردی پادشاهی همگان به یک خانواده یعنی آل سعود تعلق دارند. آنها حلقه درونی برادران، پسران، عموها و برادرزاده ها هستند. بعبارت دیگر نخبگان بنابر پیوندهای خونی متحد می شوند. وفاداری و تعهدات اشخاص در راستای تقویت روابط خونی در سنت عربی لازم می باشد.
*ارزش ها و هنجارهای اجتماعی: با وجود اینکه جامعه عربستان به سرعت در حال تغییر است و در معرض تاثیرات خارجی قرار دارد، ولیکن نظام ارزش ها و هنجارهای اجتماعی آن همچنان پابرجاست.
*شرف، عدالت و وفاداری: سعودی ها از بدو تولد ارزش ها و هنجارهای اجتماعی را از طریق تربیت و آموزش خود فرا می گیرند. این هنجارها بطور سنتی از میراث اسلامی و بدوی این پادشاهی گرفته شده است. مرکز ثقل این نظام ارزشی و هنجاری، در شناخت اهمیت شرف خانوادگی است. عدالت و وفاداری از دیگر مولفه های نظام ارزشی و هنجاری می باشد.
*نشانه نجیب زادگی: تنها بخش کوچکی از خانواده سلطنتی در بخش عمومی فعالیت دارند. اما هیچ کس از مسئولیت و انتظاراتی که از یک نجیب زاده می رود معاف نیست. اقتدار آل سعود برای شهروندان امری متقدم و دارای اولویت است. یعنی شمار اندکی درباره مشروعیت موقعیت شاهزادگان تردید می کنند.
*تعامل اجتماعی: زندگی در عربستان سعودی هنوز بر محور خانه و خانواده می چرخد. الیگارشی های خانواده سلطنتی همچون مجموعه ای نزدیک به هم با یکدیگر زندگی میکنند و در تعامل هستند. در حلقه درونی، دو مجموعه از روابط وجود دارد نخست بین برادران در هرم بالای سلسله مراتب خانواده که اغلب با هم دیدارهای دارند. دومین مجموعه روابط میان اعضای ارشد سلطنتی و پسرانشان است.
*پیامدهای همگرایی نخبگان: نخبگان سیاسی عربستان را فقط بستگان نزدیک تشکیل می دهند و ازدواج درون نخبگان امری مرسوم است. تحصیلات تنها و نخستین مولفه جامعه شناختی است که نخبگان راهبردی را تقسیم بندی می کند. درحالی که شاهزادگان ارشد تحصیلات سنتی دارند، بیشتر شاهزادگان جوان تحصیل کرده غرب هستند. این واقعیت که نخبگان راهبردی پادشاهی خاستگاه مشترکی دارند، به ایجاد مبنایی روانشناختی برای اتحاد نخبگان می انجامد.
* خاندان سعود و اسلام وهابی: عربستان سعودی یکی از دو کشوری است که نام خانواده سلطنتی اش را بر خود دارد. کشور دوم پادشاهی هاشمی اردن است. اعضای خاندان سلطنتی سعودی به پادشاهی خود به منزله نمونه ای نادر از دولت سازی عربی– اسلامی و به مثابه مرکز ژئوپلتیک جهان اسلام افتخار می کنند. آنها بر این مسئله تاکید دارند که عربستان سعودی، برخلاف کشورهای همسایه همچون عراق و اردن، ساخته دست قدرت های سابق استعماری اروپایی نیست. اعضای خانواده سلطنتی نوعی کیش شخصیتی برای بنیان گذار پادشاهی ابن سعود درست کرده اند. 23 سپتامبر روز ملی عربستان سعودی است. در1932 ابن سعود در چنین روزی کشور را متحد و یکپارچه کرد. پادشاهان سعودی برای تاکید بر موقعیت ممتاز خاندان آل سعود در جهان اسلام، رهبر جامعه وهابی و پادشاهی که تنها مسئول قانون الهی دانسته می شوند. ملک فهد در 1968خود را خادم حرمین شریفین نامید تا رهبری خود را بر امت اسلامی نشان بدهد. هنوز در عربستان در شرایط مختلف، به ویژه زمانی که پادشاهی به تاج تخت می رسد بیعت امری متداول است.
*ادارک های تهدید: آل سعود چندین دهه در محاصره رژیم دشمن و قدرتمند بوده و وقوع شورش های داخلی تجربه کرده است. وجود چنین چالشی های خارجی و داخلی شکل گیری ادارک های تهدید یکسان میان نخبگان را سبب شده و به انسجام داخلی را افزایش داده است.
1-تهدیدات خارجی: در دهههای 1950و1960 مصر رقیب عمده منطقه ای آل سعود و یمن شمالی، چالش راهبردی آن بود. جمال عبدالناصر در 1952 قدرت را در دست گرفت. هدف وی گسترش ایدئولوژی سوسیالیستی– سکولار در پادشاهی عربی خاورمیانه بود. مصر درسال 1957حامی کودتای نظامی نافرجام علیه خانواده سلطنتی بود. همچنین از افسرانی که در یمن شمالی در سال 1962 امام بدر را سرنگون کردند حمایت کرد. در سال 1979، ایران یک شبه به رقیب مهم منطقه ای پادشاهی عربستان و نوعی چالش جدید راهبردی در استان شرقی این کشور تبدیل شد. ایران طرح احیای اسلام در سراسر جهان به راه انداخت. این مسئله موقعیت عربستان را به منزله قلب جهان اسلام به چالش کشید. در دهه 1990 حمله صدام به تهدید جدیدی تبدیل و اشغال کویت چالش جدید راهبردی عربستان شد. آل سعود از احیای ملیگرایی داخلی شیعیان مورد حمایت ایران نگران است.
*تهدیدات داخلی: جدیترین چالش داخلی اشغال مسجدالحرام در مکه در20 نوامبر1979از سوی جهی مان العتیبی بوده است. حادثه ای که در نخستین روز سال نو اسلامی 1400 قمری رخ داد. توجیه این شورش آن بود که خانواده سلطنتی مشروعیت خود را به سبب فساد و تقلید کورکورانه از غرب از دست داده است. گروه علمای اسلامی وابسته الصحوه الاسلامیه و گروه القاعده علیه آل سعود اعلام جنگ کردند. رژیم سعودی پس از اینکه به مقامات مذهبی دستور داد اهداف و اقدامات مخالفان سیاسی را به سبب تعارض با اسلام حقیقی محکوم کنند، موفق به سرکوب اسلام گرایان شد.
**سازوکارهای رسمی حل و فصل اختلافات:
1-تحکیم و واسطه: فرهنگ سعودی، فرهنگی بسیار اجماع محور است. اهمیت این اصل به این واقعیت است که در اغلب خانه های سنتی سعودی، فضایی بنام دیوانیه وجود داردکه در آنجا به شکایات و دادخواست ها رسیدگی و تصمیم های ذینفعان تصویب میشود. 2-مصالحه و صلحه: برای حل منازعه در سنت عربی– اسلامی سازوکار مهم ایجاد صلح وآشتی می باشد. میانجی میکوشد تا میان احزاب و اشخاص متارکه ایجاد کند. صلحه واژهای مهم در شریعت و زبان سنت قبیله ای است.
*مدیریت منازعه در خانواده سعودی: اعضای خانواده سلطنتی، همانند دیگر عربستانی ها، درپی رسیدن به پایان اختلافات نیستند. زمانی که شاهزاده ها دچار اختلاف می شوند به مسافرت می روند و مشکل پیش آمده را فراموش می کنند. با این اوصاف در صورت نیاز به مدیریت منازعه، خانواده سعودی به ساز و کارهای اسلامی– عربی متوسل میشوند.
**سازو کارهای نهادی مختلف واجد تاثیر ایجابی کلی برهمگرایی نخبگان: نخست: ماهیت همگن نخبگان راهبردی محصول الگوهای استخدام است. همه انتصابات مهم را پادشاه انجام می دهد. این حق مقرر را قانون و خانواده سلطنتی پذیرفته اند.
دوم: اجماع سازی در همه سطوح روندهای تصمیم گیری نهادینه شده است. فرهنگ سیاسی عربستانی به شدت اجماع محور به شمار می آید. هرچند نظام از حکومتی مشارکتی به مفهوم غربی آن دور است، پادشاه همیشه اجماع را میان نخبگان پیش از اتخاذ هر تصمیمی ایجاد می کند.
سوم: روش های عربی– اسلامی مدیریت منازعه ابزارهایی در اختیار نخبگان سیاسی قرار می دهد که منازعات داخلی را کنار میزنند. بر مبنای این اصول منازعات اغلب با مداخله طرف سوم حل و فصل می شود.
**فصل ششم
چالش جانشینی
توطئه در کاخ سلطنتی: مسئله جانشینی چالش عمده ای برای ثبات سلسله های خانوادگی است. برخلاف سنت اروپایی از قرون وسطی، سنت اسلامی– عربی بر اصل میراث بری تاکید نداشته است، یعنی قدرت و ثروت به پسر بزرگ نمی رسد. قانون شریعت یادآور می شود که باید با همه پسران به طور برابر رفتار شود. عرف قبیله ای پیش از اسلام معتقد بود که قدرت درون یک سلسله خانوادگی نمی تواند تنها از پدر به پسر منتقل شود، بلکه برادر، عمو یا پسرعموی حاکم هم ذی نفع هستند. ساختار قدرت سلسله مراتبی خانواده، در خانواده آل سعود ریشه بسیاری از تنش ها می باشد. حسادت و رقابت، میان خواهر و برادر از طریق روندهای اجتماعی شده گسترش یافته است.
*از ملک سعود تا فیصل: زمانی که ملک ابن سعود در9 سپتامبر1953درگذشت، بیش از صد شاهزاده گرد جسد او جمع شدند و نسبت به وارث جدید ادای بیعت کردند. (سعودبن عبدالعزیز) آل سعود به مقام پادشاه جدید و برادر ناتنی وی، فیصل به سمت ولیعهد انتخاب شدند. حکمرانی سعود از لحاظ سیاسی دوره سرکشی در تاریخ پادشاهی و مبارزه خونین میان گروههای سلطنتی به شمار می رود.
*برادر علیه برادر: در سال1933 ابن سعود، بزرگترین پسر در قید حیات خود، سعود را وارث برحق معرفی کرد. ایشان بزرگترین پسر دوم خود، فیصل را دارای وجاهت برای جانشینی برادر می دانست. دلیل این انتخاب هم نامشخص بود. در اواخر1950و اوایل1960سه بلوک متفاوت کمکم در خاندان آل سعود شکل گرفتند: گروه اول، ملک سعود و پسرانش بودند، دومین گروه متعلق به ولیعهدی وی، فیصل و برادر ناتنی اش بود که برادران سدیری را شامل می شد. گروه سوم شامل، شاهزاده طلال و شاهزادگان آزاد بودند که از سوی اعضای روشنفکران غیرسلطنتی و تحصیلکرده غربی حمایت می شدند.
*رویارویی پسران ابن سعود زمانی به وقوع پیوست که دولت موروثی جدید هنوز استحکام چندانی نیافته و در نتیجه آسیب پذیر بود. ابن سعود برای دهه ها پدرسالاری بی چون و چرا به شمار می آمد که خانواده سلطنتی را نظم می داد.، اما هرگز سازوکار مشخصی را برای مسئله جانشینی نهادینه نکرد. منازعه درسی مهم برای اعضای خانواده سلطنتی به ارمغان آورد، اگر آنها به اتحاد پایبند نباشند، ممکن است کنشگران خارجی با مدیریت اختلافات، دودمان آنها را به باد دهند.
* کشمکش قدرت میان پسران ابن سعود این مسئله را آشکار کرد که قدرت سیاسی در عربستان سعودی بنا برشکل اتحادها و نه برای نمونه با بسیج اکثریت رای دهندگان پدید می آید.
*از ملک فهد تا عبدالله: در ژانویه 1996 ملک فهد پس از ناتوانی بر اثر سکته مغزی سال قبلش قدرتش را به ولیعهد عبدالله واگذار کرد. بلافاصله شایعات درباره کشمکش قدرت بین عبدالله از یک سو و برادر ناتنی اش، سلطان که از سوی شاخه سدیری حمایت می شد، از سوی دیگر بالا گرفت.
*مسئله جانشینی: در سال 1992، فهد قانون اساسی حکومتی را با توجه به نیاز مبرم به تعیین تکلیف جانشینی سلطنتی، ابلاغ کرد. فهد، نخستین گام را به سوی به رسمیت شناختن روند انتخابات پادشاهان آینده برداشت. براساس ماده 5 قانون قدرت به پسران پادشاه مؤسس، یعنی عبدالعزیز و به فرزند فرزندان آنها می رسد. با ارجح ترین آنها بر اساس اصول قرآن و سنت پیامبر بیعت می شود. ملک فهد در یکم آگوست 2005درگذشت، پس از مرگ وی مراسم بیعت رسمی با ملک عبدالله در کاخ سلطنتی برگزارشد. در سال1992، ملک فهد نخستین گام محتاطانه خود را برای تدوین قوانین تنظیم جانشینی برداشت. قانون اساسی تنها حق قانونی پادشاه را برای تعیین جانشین خود که باید از میان پسران و نوه های ابن سعود انتخاب شوند، مشخص کرده است. از اواخر 1990تا به امروز قدرت در دستان همان افرادی که نقش های کلیدی را طول منازعه خانوادگی در1950 و 1960 بازی کرده اند باقی مانده است.
**پس ازملک عبدالله: بی گمان بیشتر اختلافات آینده به مسئله جانشینی مربوط می شود. بعید است روند انتخابات سومین جریان درون خانواده سلطنتی به بی ثباتی آل سعود بی نجامد. در حالی که انتقال قدرت از نسل دوم شاهزادگان به سوم مشکل ساز خواهد بود. این سازوکار تغییر نسل، آزمایشی برای سازوکارهای همگرای نخبگان بشمار می آید. چالشی که ملک عبدالله بخوبی از آن آگاه است، بنابراین اقدامات مهمی برای هدایت چهارچوب نهادی جریان های جانشینی انجام می دهد.
**نتیجه گیری: خاندان آل سعود به مراتب همگراتر از آن چیزی هستند که بطور عموم به آن توجه می شود. از آنجا که به ادبیات همگرایی نخبگان زیاد توجه نشده است، تجدید نظر در این ادبیات و موضوع درک ثبات ضروری است. بدیهی است که حدس و گمان درباره توطئه و کشمکش های جانشینی در کاخ سلطنتی ریاض کاری جذاب است، اما درباره تحولات درونی خانواده سلطنتی اطلاعات زیادی به دست نمی دهد. پرسش بزرگ در درازمدت این است: در حالی که شمار اعضای خاندان سلطنتی به سرعت رشد می کند و قدرت باید از نسل دوم به سوم شاهزادگان منتقل شود، آیا آل سعود می تواند همگرایی خود را حفظ کند؟ پاسخ به این پرسش آسان نیست.