به مناسبت 15 ذی الحجه؛
آمده ای دل،موسم شادی،از قدوم غرق نور حضرت هادی
امام علی النقی(ع) در تیره ترین دوران اختلافات خلفای عباسی همانند پدر بزرگوارش به توسعه وگسترش آئین اسلام پرداخت و اصالت تعالیم اسلامی را از گزند حوادث و آفات محفوظ داشت.
به گزارش سرویس فضای مجازی
خبرگزاری صدا و سیما؛ تولد امام دهم شیعیان حضرت
امام علی النقی (ع) را نیمه ذیحجه سال 212 هجری قمری نوشته اند. پدر آن حضرت، امام محمد تقی جوادالائمه (ع) و مادرش سمانه از زنان درست کردار پاکدامنی بود که دست قدرت الهی او را برای تربیت مقام ولایت و امامت مأمور کرده بود و چه نیکو وظیفه مادری را به انجام رسانید و بدین مأموریت خدایی قیام کرد.
آمده ای دل،موسم شادی،از قدوم غرق نور حضرت هادی
آمده ای دل،موسم شادی،از قدوم غرق نور حضرت هادی
آمده ای دل،موسم شادی،از قدوم غرق نور حضرت هادی
آمده ای دل،موسم شادی،از قدوم غرق نور حضرت هادی
آمده ای دل،موسم شادی،از قدوم غرق نور حضرت هادی
آمده ای دل،موسم شادی،از قدوم غرق نور حضرت هادی
آمده ای دل،موسم شادی،از قدوم غرق نور حضرت هادی
آمده ای دل،موسم شادی،از قدوم غرق نور حضرت هادی
آمده ای دل،موسم شادی،از قدوم غرق نور حضرت هادی
نام آن حضرت - علی - کنیه آن امام همام " ابوالحسن " و لقبهای مشهور آن حضرت " هادی " و " نقی " بود. حضرت امام هادی (ع) پس از پدر بزرگوارش در سن 8 سالگی به مقام امامت رسید و دوران امامتش 33 سال بود.
در این مدت حضرت علی النقی (ع) برای نشر احکام اسلام و آموزش و پرورش و شناساندن مکتب و مذهب جعفری و تربیت شاگردان و اصحاب گرانقدر گامهای بلند برداشت. نه تنها تعلیم و تعلم و نگاهبانی فرهنگ اسلامی را امام دهم (ع) در مدینه عهده دار بود، و لحظه ای از آگاهانیدن مردم و آشنا کردن آنها به حقایق مذهبی نمی آسود ، بلکه در امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه پنهان و آشکار با خلیفه ستمگر وقت - یعنی متوکل عباسی - آنی آسایش نداشت.
به همین جهت بود که عبدالله بن عمر والی مدینه بنا بر دشمنی دیرینه و بدخواهی درونی ، به متوکل خلیفه زمان خود نامه ای خصومت آمیز نوشت ، و به آن امام بزرگوار تهمتها زد ، و نسبتهای ناروا داد و آن حضرت را مرکز فتنه انگیزی و حتی ستمکاری وانمود کرد و در حقیقت آنچه در شأن خودش و خلیفه زمانش بود به آن امام معصوم (ع) منسوب نمود ، و این همه به جهت آن بود که جاذبه امامت و ولایت و علم و فضیلتش مردم را از اطراف جهان اسلام به مدینه می کشانید و این کوته نظران دون همت که طالب ریاست ظاهری و حکومت مادی دنیای فریبنده بودند، نمی توانستند فروغ معنویت امام را ببینند.
و نیز " مورخان و محدثان نوشته اند که امام جماعت حرمین ( = مکه و مدینه ) از سوی دستگاه خلافت، به متوکل عباسی نوشت: اگر تو را به مکه و مدینه حاجتی است، علی بن محمد ( هادی ) را از این دیار بیرون بر، که بیشتر این ناحیه را مظیع و منقاد خود گردانیده است ". این نامه و نامه حاکم مدینه نشان دهنده نفوذ معنوی امام هادی (ع ) در سنگر مبارزه علیه دستگاه جبار عباسی است.
از زمان حضرت امام محمد باقر (ع ) و امام جعفر صادق (ع ) و حوزه چهار هزار نفری آن دوران پربار ، شاگردانی در قلمرو اسلامی تربیت شدند که هر یک مشعلدار فقه جعفری و دانشهای زمان بودند، و بدین سان پایه های دانشگاه جعفری و موضع فرهنگ اسلامی، نسل به نسل نگهبانی شد و امامان شیعه ، از دوره حضرت رضا (ع ) به بعد، از جهت نشر معارف جعفری آسوده خاطر بودند، و اگر این فرصت مغتنم در زمان امام جعفر صادق (ع ) پیش نیامده بود، معلوم نبود سرنوشت این معارف مذهبی به کجا می رسید؟ به خصوص که از دوره زندانی شدن حضرت موسی بن جعفر (ع ) به بعد دیگر چنین فرصتهای وسیعی برای تعلیم و نشر برای امامان بزرگوار ما - که در برابر دستگاه عباسی دچار محدودیت بودند و تحت نظر حاکمان ستمکار - چنان که باید و شاید پیش نیامد.
با این همه، دوستداران این مکتب و یاوران و هواخواهان ائمه طاهرین - در این سالها به هر وسیله ممکن، برای رفع اشکالات و حل مسائل دینی خود ، و گرفتن دستور عمل و اقدام - برای فشرده تر کردن صف مبارزه و پیشرفت مقصود و در هم شکستن قدرت ظاهری خلافت به حضور امامان والاقدر می رسیدند و از سرچشمه دانش و بینش آنها، بهره مند می شدند و این دستگاه ستمگر حاکم و کارگزارانش بودند که از موضع فرهنگی و انقلابی امام پیوسته هراس داشتند و نامه حاکم مدینه و مانند آن، نشان دهنده این هراس همیشگی آنها بود. دستگاه حاکم ، کم کم متوجه شده بود که حرمین ( مکه و مدینه ) ممکن است به فرمانبری از امام (ع ) درآیند و سر از اطاعت خلیفه وقت درآورند.
بدین جهت پیک در پیک و نامه در پی نامه نوشتند، تا متوکل عباسی دستور داد امام هادی (ع ) را از مدینه به سامرا - که مرکز حکومت وقت بود - انتقال دهند. متوکل امر کرد حاجب مخصوص وی حضرت هادی (ع ) را در نزد خود زندانی کند و سپس آن حضرت را در محله عسکر سالها نگاه دارد تا همواره زندگی امام ، تحت نظر دستگاه خلافت باشد. برخی از بزرگان مدت این زندانی و تحت نظر بودن را - بیست سال - نوشته اند.
آن حضرت در همان شرائط نامساعد، علاوه بر فعالیت هاى فرهنگى از طریق مناظرات، مکاتبات، پاسخگویى به سوال ها و شبهات، و تبیین بینش درست در برابر مکاتب کلامى منحرف، راویان و محدثان و بزرگانى از شیعهرا تربیت کرد و علوم و معارف اسلامى را به آنان آموزش داد و آنان این میراث بزرگ فرهنگى را به نسل هاى بعدى منتقل کردند.
امام هادى - علیه السلام - در سال 220 هجرى پس از شهادت پدر گرامیش برمسند امامت نشست و در این هنگام هشت ساله بود. مدت امامت آن بزرگوار 33 سال و عمر شریفش 41 سال و چند ماه بود و در سال 254 در شهر سامراء به شهادت رسید.
امام هادی علیه السلام فرمودند: دُعـائی را من آن را بسیار می خوانم و از خُـدا تقاضا کرده ام هرکس بعد از من نزد قبرم بخواند، او را نا اُمید نفرمـاید. و آن دُعـا این است: یـا عُدَّتیِ عِندَ ألعُدَد، وَ یا رَجـائیِ وَ ألمُعتَمَدِ، وَ یـا کَهفیِ وَ ألسَّنَدِ، وَ یـا واحِـدُ یـا أَحَدُ وَ یا قُل هُوَ أللهُ أَحَدٌ، أسألُکَ أللّهُمَّ بِحَقِّ مَن خَلَقتَهُ مِن خَلقِکَ، وَ لَم تَجعَل فِی خَلقِکَ مِثلَهُم أَحَـداً، أن تُصَلّیَ عَلَیهِم وَ تَفعَل بیِ کَیتَ وَ کَیتَ. ای سرمـایه و ذخیره ی من نزد ذخیره ها، و ای اُمید و تکیّه گاه من، و ای پناهگاه و پُشتوانه ی من، و ای یگانه و ای یکتـا، ای کسی که به پیامبرت فرموده ای: بگو او خُـدای یگانه است. خُـداوندا، از تو درخواست می کُنم به حقّ کسانی که آنها را آفریدی و در میان آفریدگانت هیچ کس مـانند آنها نیست، که بر ایشان درود فرستی و با من چنین و چنان کُنی(طلب حاجات بنما).