داستانک
آخرین دیدار شهید مدافع حرم و دختر خردسالش
شهید محمدتقی سالخورده آخرین بار بدون خداحافظی از دختر کوچکش به صحنه نبرد رفت تا زمین گیرش نکند.
به گزارش سرویس فضای مجازی
خبرگزاری صدا و سیما ؛ در آخرین اعزام شهید محمد تقی سالخورده ، با ذوق وسایل سفرش را جمع میکرد. اصلاً ندیدم زینب، تنها دخترمان را بغل کند و ببوسد و خداحافظی کند. مأموریتهای قبلی اینطوری نبود. حتی اگر زینب خواب هم بود، میرفت بغلش میکرد و میبوسیدش.
بعداً متوجه شدم که این کارش برای این بود که نکند لحظه آخری زینب زمین گیرش کند. نکند یک وقت دلش بلرزد و از قافله جا بماند.
تنها سختی این روزهای من دلتنگیهایی است که به سراغم آمده است. شاید باورتان نشود به محمدم میگفتم تو وقتی پیش من هستی هم دلم برایت تنگ میشود، حالا مأموریت که جای خود داشت.
لحظهشماری میکردم برای دیدنش که از مأموریت برگردد. اما میدانستم که محمدم عاشق شهادت است که در نهایت در سرزمین شام نصیبش شد.
*خاطره ای از همسر شهید مدافع حرم استان مازندران ؛ محمدتقی سالخورده