درپی اجرای طرح مارشال و سیاست ها در قبال متحدین؛
آمریکا سبب هرج و مرج در جهان شده است
رهبری آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم، سبب ایجاد هرج و مرج و آشفتگی در سطح جهان شده است.
به گزارش سرویس بین الملل
خبرگزاری صدا و سیما، روزنامه واشنگتن پست در گزارشی نوشت: آمریکا به سبب اجرای طرح مارشال و همچنین به سبب سیاست های خود در قبال کشورهای محور شکست خورده (متحدین) بلافاصله پس از جنگ جهانی دوم، توانست به یک موقعیت بالای رهبری در سطح جهان دست یابد. اما آیا از آن زمان به بعد، آمریکا در واقع یک نقش مهم و مثبت در امور جهانی ایفا کرده است؟ آیا این کشور در روند برقراری صلح و ثبات سهیم بوده است؟ تاریخ را بررسی کنید:
- سیا با تأییدیه رئیس جمهور دوایت آیزنهاور با سازمان اطلاعات انگلیس برای سرنگونی محمد مصدق نخست وزیر وقت ایران در سال هزار و نهصد و پنجاه و سه تبانی کرد زیرا او قصد داشت صنعت نفت ایران را ملی کند. مصدق نخست وزیر منتخب ایران بود، مقامی با استعداد و رهبری اصولی که با رأی حدود نود درصدی مجلس ایران انتخاب شد. او نفوذ شوروی و غرب را رد کرد.
- عملیات خلیج خوک ها برای سرنگونی فیدل کاسترو در کوبا در سال هزار و نهصد و شصت و یک که به بحران موشکی روسیه در کوبا در سال هزار و نهصد و شصت و دو منجر شد.
- در سال هزار و نهصد و شصت و سه، رئیس جمهور جان اف کندی با طرح ژنرال های ویتنام جنوبی برای برکناری رئیس جمهور نگو دیم دین و برادرش موافقت کرد. با وجود ارائه وعده هایی در ارتباط با انتقال ایمن قدرت، آنها کشته شدند. مارک مویار در کتابش به نام «جنگ فراموش شده: جنگ ویتنام - طی سال های هزار و نهصد و پنجاه و چهار تا هزار و نهصد و شصت و پنج-»، نوشت هوشی مین گفت به سختی می تواند «باور کند که آمریکایی ها تا این حد احمق هستند.»
- اوراق پنتاگون که توسط دنیل السبرگ که در سال هزار و نهصد و هفتاد و یک در اختیار روزنامه نیویورک تایمز قرار گرفت، فاش کرد که دولت لیندون جانسون به صورتی نظام مند درباره مداخله آمریکا در ویتنام طی سال های هزار و نهصد و چهل و پنج تا هزار و نهصد و شصت و هفت، نه فقط به افکار عمومی بلکه به کنگره آمریکا نیز دروغ گفت.
- تحت ریاست جمهوری ریچارد ام نیکسون، آمریکا از پاکستان در جنگ برای آزادسازی بنگلادش در سال هزار و نهصد و هفتاد و یک، حمایت مادی کرد، روندی که به کشته شدن افراد و نسل کشی علیه روشنفکران پاکستان شرقی و تجاوزهای نظام مند منجر شد.
- دولت های ریگان و بوش از عراق تحت حاکمیت صدام در جنگ خونین ایران و عراق (طی سال های هزار و نهصد و هشتاد تا هزار و نهصد و هشتاد و هشت) با ارائه کمک های اقتصادی به ارزش چندین میلیارد دلار، فروش تسلیحات، ارائه اطلاعات و آموزش، حمایت کردند. آیا می توانیم به این نتیجه برسیم که خصومت های ایران در قبال آمریکا می تواند ریشه های مشروع داشته باشد؟
- پس از فروپاشی شوروی در سال هزار و نهصد و نود و یک، آمریکا تقریبا هیچ کاری برای حمایت از این ابرقدرت کمونیستی سابق -در دورانی که با بحران عمیق اقتصادی مواجه بود و تلاش می کرد یک نظام دموکراتیک ایجاد کند- نکرد.
در همین حال، آمریکا تسلیحاتی به ارزش چند میلیارد دلار در اختیار مصر و دیگر کشورها قرار داد.
به طور خلاصه باید گفت که آمریکا از اصولی عالی سخن به میان آورده است در حالی که هم دولت های جمهوری خواه و هم دموکراتیک هر زمانی که آمریکا احساس می کرد پای منافعش در میان است، آماده مداخله در امور دیگر کشورها بودند. در حالی که این کشور به ارائه میلیاردها دلار کمک به دیگر کشورها ادامه داد، اما تنها از فروپاشی شوروی ابراز خشنودی کرد و در ارائه حمایت های واقعی خودداری کرد در زمانی که این حمایت ها می توانست به کنار زدن حکومت استبدادی در روسیه کمک کند. این موضوع را با پیشینه اتحادیه اروپا و تعهد خارق العاده آن در قبال بحران پناه جویان از خاورمیانه (غرب آسیا) مقایسه کنید.