مشروح سخنرانی ظریف در نشست امنیتی مونیخ
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صدا و سیما ، محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه ایران در کنفرانس امنیتی مونیخ گفت :
همه ما نیاز به درک این موضوع داریم که در دنیای جهانی شده، دستیابی به امنیت که موجب ناامنی دیگران شود، مسئله ای غیر واقعی و حتی پوچ است.
متن سخنرانی ظریف به شرح زیر است:
بسیار مفتخرم دوباره اینجا هستم و مسائلی را درباره گذار فعلی در نظم جهانی پس از غرب و پیامدهای آن در غرب آسیا با شما در میان می گذارم.
من معتقدم آنچه امروز به فوریت ضرورت دارد ، یک گذار شناختی، متناسب با واقعیت های این گذار جهانی است. این ها واقعیت هایی هستند که روش حاصل جمع صفر را به چالش کشیده اند، جهان و نیز آرزوهای سلطه طلبانه منطقه ای را تحت تاثیر قرار داده اند و چارچوب بندی های متعارف و «حقایق جایگزین» را تضعیف کرده اند.
به عبارت دیگر، همه ما نیاز به درک این موضوع داریم که در دنیای جهانی شده، دستیابی به امنیت که موجب ناامنی دیگران شود، مسئله ای غیر واقعی و حتی پوچ است.
در جهانی که در آن بازیگران امنیتی چند برابر شده اند و بازیگران غیر دولتی جایگاهی قابل توجه - البته اکثرا منفی - در عرصه امنیت جهانی به دست آورده اند ، هیچ قدرت واحدی - هر چقدر هم به طور نامتناسبی قدرتمند باشد - یا حتی مجموعه ای از قدرت های بزرگ نمی توانند با حذف یا مقصر اعلام کردن دیگران، به چالش های منطقه ای یا جهانی رسیدگی کنند.
در حالی که برداشت ها، معرفی کردن ها و فرض های نادرست ممکن است به طور موقت اضطراب های داخلی را کاهش دهند، به حل واقعی بحران های جهانی کمکی نمی کنند.
از این منظر، کابوس خشونت افراطی و ترور در غرب آسیا، نه تنها صرفا محصول رویدادهای این منطقه نیست بلکه همانطور که همه ما دیدیم نمی تواند در داخل منطقه مهار شود.
تقصیرات زیادی وجود دارد که می توان آنها را به دیگران نسبت داد. برای ما در غرب آسیا آسان است که غرب را مقصر نهایی در مشکلات خود بدانیم. هیچ کمبودی در تاریخ در این باره وجود ندارد.
این حتی برای غرب راحت تر است که به سرزنش ما مسلمانان صرف نظر از تنوع ما بپردازد. انگ زدن، آسان ترین انحراف برای همگان بوده است.
به عقیده من، نخستین اقدام ضروری در پرداختن به این چالش ، تعریف دوباره مشکل به شکلی است که به راه حلی جمعی بینجامد.
همه ما بی درنگ موافقیم که ناامیدی عنصری مهم در این بحران بوده است. آنچه همه افراد دخیل در خشونت افراطی را به هم مرتبط می کند، احساس آنها در این باره است که به شکل محلی و جهانی به حاشیه برده شده اند بدون اینکه امیدی به در نظر گرفته شدن ، مشارکت و از همه مهم تر، احترام وجود داشته باشد.
ما همچنین می توانیم متوجه شویم که دومین عامل بسیج کننده برای بکارگیری افراد افراطی، مشکل فراگیر مداخله و اشغال خارجی است. این وضعیت با فلسطین آغاز شد و آنچه آن را وخیم تر کرد ، مداخله های نظامی و سیاسی نظام مند برای حفظ و دائمی کردن و بعد شکل دادن دوباره به ساختار منطقه و هدایت شتابزده این ساختار به سمت «نظم نوین جهانی» خودخوانده بوده است.
در مورد عنصر داخلی این مجموعه پیچیده ای که پیش روی ما قرار دارد، مشاهده کردن ناتوانی نظام حکومتی در بخش هایی از منطقه ما در پاسخ به درخواست بنیادین مردم برای برخورداری از شرافت، کار دشواری نیست. اجازه دهید در اینجا تاکید کنم تلاش همسایگان ما در منطقه برای کاهش این تهدید موجودیتی داخلی با منحرف کردن خشم به طرف دشمنان خارجی و ساختگی، اقدامی گمراه کننده و خطرناک است.
یک عنصر شبه ایدئولوژیک نیز وجود دارد. به مدت حدود چهار دهه، گسترش جهانی و دارای بودجه زیادِ ایدئولوژی «تکفیری» بر اساس تفرقه، تنفر و انکار که ارتباطی با اسلام ندارد، به صورت ترویج اسلام «میانه رو» معرفی شده است تا با ایران که به شکلی غلط «تندرو» خوانده شده است مقابله شود.
مجموعه این عوامل، موجب به وجود آمدن اصطلاحا ترکیبی انفجاری شده است. ردِ ظهور گروههای تروریستی مانند داعش و جبهه النصره و روند خشونت وحشیانه و بی رحمانه کاملا بی سابقه را می توان در ماجراجویی های نادرست نظامی خارجی در اوایل دهه 2000 پیدا کرد. در عین حال، نمی توان تسلیح و تامین مالی این گروهها را از طرف برخی حکومت های منطقه نادیده گرفت. این حکومت ها، امیدوار بودند با یک تیر، دو نشان بزنند. تهدید موجودیتی ناشی از نارضایتی داخلی از نظام حکومتی ناکارآمد را تغییر دهند و همزمان، امیدوار باشند این معادله منطقه ای تلقی شده که پیش از سرنگونی صدام حسین وجود داشت دوباره برقرار شود. این سنگ، به طرف خود آنها برگشته است. خانم ها و آقایان، من فقط به عنصر منطقه ای مشکل اشاره کردم که امیدوارم در آن راه حلی سریع تر و با پیچیدگی کمتر در دسترس قرار داشته باشد.
سقوط صدام حسین و ظهور دولتی منتخب در عراق موجب نگرانی بعضی از قدرت های منطقه درباره تغییر موازنه قدرت در غرب آسیا شد که آنها معتقد بودند این وضعیت را به هر قیمتی شده است باید متوقف کنند.
دو دهه قبل تر، نگرانی های نابجا و مشابه، پس از انقلاب اسلامی در ایران، موجب شد تعدادی از همسایگان ما صدام حسین را برای از بین بردن آن دشمن ساختگی تسلیح و تامین مالی کنند.
ما امیدوار بودیم همسایگان ما از این حقیقت درس بگیرند که غولی که به وجود آورده بودند در نهایت به کابوسی برای خود آنها تبدیل شد.
همه ما نیاز داریم این الگو را در هم بشکنیم. در حقیقت، جامعه بین المللی در زمان جنگ ایران و عراق مشکل را درک و تمهید امنیتی در منطقه تجویز کرد. پاراگراف هشتم قطعنامه پانصد و نود و هشت شورای امنیت سازمان ملل که به جنگ ایران و عراق پایان داد به این مشکل اشاره کرده است.
آن بند همچنان برای پایان دادن به این دور باطل، ضروری و مرتبط است. کشورهای منطقه خلیج فارس نیازمند از میان برداشتن وضعیت فعلی تفرقه و تنش و به جای آن حرکت در جهت ایجاد ترتیبات منطقه ای واقع بینانه هستند. این کار شاید بتواند در یک مجمع گفتمان منطقه ای ساده و مبتنی بر اصول کلی به رسمیت شناخته شده و اهداف مشترک انجام شود.
این انجمن می تواند تفاهم در خصوص طیف گسترده ای از مسائل از جمله اقدامات اعتماد و امنیت ساز، مبارزه با تروریسم، افراط گرایی و فرقه گرایی را ترویج کند. این مجمع همچنین می تواند همکاری عملی در زمینه هایی مانند از حفاظت از محیط زیست گرفته تا سرمایه گذاری مشترک و گردشگری را تشویق کند.
چنین مجمعی همچنین می تواند در نهایت حتی به تمهیدات عدم تهاجم و همکاری های امنیتی گسترش یابد.
پرزیدنت (رئیس جمهور) روحانی چهارشنبه گذشته با سفرش به عمان و کویت، قدمی مهم در این خصوص برداشت.
خانم ها و آقایان، تاکید می کنم مناقشات در عراق، سوریه، یمن و بحرین راه حل نظامی ندارد. هر یک از اینها نیازمند راه حلی سیاسی است که در آن هیچکدام از بازیگران واقعی ، از این فرآیند حذف یا در خصوص نتیجه ، به حاشیه رانده نشوند.
با وجود پیچیدگی های هر کدام از این مناقشه ها، همواره احتمالاتی برای دستیابی به نتایجی که ملاحظات همه طرف های مربوط را تامین کند وجود دارد.
برای آغاز این سفر غیر قابل اجتناب، ما باید شروع به تعریف مشکلات به شکل غیر حاصل جمع صفر کنیم.
موفقیت تاریخی دیپلماسی بر اجبار در حل بحران هسته ای ایران نشان دهنده یک درس مهم ولی ساده سیاسی است: همه طرف های مربوطه، مشکل را به شکلی مورد قبول دو طرف که به شکل یک راه حل مورد قبول دو طرف قابل اصلاح بود تعریف کردند. به عبارت دیگر، همه طرف های مربوطه این موضوع را به رسمیت شناختند که مجبور به رها کردن انتظارات حداکثری خود به نفع مصالحه ای کارآمد هستند.
بنابراین، خانمها و آقایان، چالش، اساسا شناختی است. امیدوارم سران جهان برای رویارویی با این چالش آماده باشند.