26 دی ماه سالروز فرار محمدرضا پهلوی از ایران است. رویدادی که سقوط رژیم شاه را حتمی کرد و کمتر از یکماه بعد انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.
نفرت و انزجار عموم مردم از رژیم مستبد و دیکتاتور پهلوی که چندین سال بر اثر تبعید امام خمینی(ره) از سال 1343 و ایجاد جو خفقان در جامعه با بازداشت، دستگیری و کشتار گسترده مبارزین به مثابه آتش زیر خاکستر شده بود، از دی ماه سال 1356 با قیام مردم قم علیه رژیم پهلوی جرقه های دوباره انقلاب زده شد. جرقه ای که روز به روز بر افروخته شدن شعله های آن افزوده شد. به گونه ای که موج اعتراضات و نارضایتی های مردم ضد رژیم پهلوی در سراسر کشور گسترش یافته و اقدامات مختلف رژیم اعم از تغییر نخست وزیران و جا به جایی ها در ارکان قدرت، هیچ افاق های نکرد و مردم به جزء تغییر حکومت و فروپاشی دیکتاتوری پهلوی به چیز دیگری رضایت نمی دادند. به خصوص پس از کشتار فجیع مردم در واقعه 17 شهریور 57 و حوادث نیمه دوم آن سال که تعطیلی مدارس و دانشگاه ها، اعتصابات سراسری کارکنان و کارگران کشور، توقف صدور نفت و بسیاری از وقایع دیگر را در پی داشت منجر به فلج شدن حکومت و خارج شدن کنترل امنیت کشور از دست نیروهای رژیم و سست شدن پایه های اقتدار آن شد.
وخامت اوضاع رژیم پهلوی به گونه ای پیش رفت که مقامات 4 کشور آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان را بر آن داشت که در نشستی در جزیره گوادلپ فرانسه واقع در دریای کارائیب به بررسی و تصمیم گیری درباره آن بپردازند. از این رو، در اوائل دی 1357 والری ژیسکاردستن رئیس جمهور فرانسه از سران دولتهای آمریکا، انگلستان و آلمان درخواست کرد به گوادلوپ سفر کنند تا بهطور غیر رسمی راجع به بحران های بینالمللی با یکدیگر به بحث و تبادلنظر بپردازند.
جیمیکارتر رئیس جمهور آمریکا، جیمز کالاهان نخستوزیر انگلستان و هلموت اشمیت صدراعظم آلمان به همراه والری ژیسکاردستن رئیس جمهور وقت فرانسه روز 14 دی 1357 وارد گوادلوپ شدند و با توجه به حساسیت مسائل ایران به بررسی این موضوع پرداختند. جیمزکالاهان نخستوزیر انگلستان در این زمینه گفت:
«شاه از دست رفته و دیگر قادر به کنترل اوضاع نیست. راهحل واقعی برای جانشینی او هم وجود ندارد. مردان سیاسی که در میدان ماندهاند تواناییهای محدودی دارند. بهعلاوه بیشتر آنها با رژیم ارتباطاتی داشتهاند و آلوده به مسائل و مشکلات این رژیم هستند. آیا ارتش میتواند در این میان یک نقش انتقالی ایفا کند؟ نه! ارتش فاقد تجربه سیاسی است و فرماندهان آن هم به شاه وفادارند.»[1]
کارتر نیز در سخنان خود گفت: « شاه دیگر قادر به ماندن و ادامه حکومت نیست. زیرا مردم ایران به هیچ روی خواهان او نیستند. بهعلاوه دولت یا دولتمردان وجیهالمله دیگری برجای نمانده تا حاضر به همیاری و همکاری با او باشد.»
سران کشورهای آمریکا، آلمان، انگلیس و فرانسه نیز پس از 3 روز گفتگو و مشورت راجع به تحولات ایران به این نتیجه رسیدند که باقی ماندن شاه در ایران سبب تداوم بحران خواهد بود.
در هرحال، قرار شد سولیوان سفیر آمریکا در ایران نتیجه نشست گوادلوپ را به اطلاع محمدرضا پهلوی برساند. اما در نحوه خروج محمدرضا پهلوی از ایران و به منظور آبروداری و القای اینکه این تصمیم خود او می باشد، رسماً اعلام شد که شاه برای درمان و یک استراحت طولانی، ایران را ترک خواهد کرد. شاه در مصاحبه کوتاهی به خبرنگاران گفت: «مدتی است احساس خستگی می کنم و احتیاج به استراحت دارم. ضمناً گفته بودم پس از این که خیالم راحت شود و دولت مستقر گردد، به مسافرت خواهم رفت. این سفر اکنون آغاز می شود و تهران را به سوی مصر ترک می کنم.» او در مورد مدت سفر گفت: «این سفر بستگی به حال من دارد و در حال حاضر دقیقاً نمی توانم آن را تعیین کنم.»[3] محمدرضا پهلوی با اقامت در مصر، امیدوار بود که بار دیگر به ایران بازگردد و قدرت از دست رفته خویش را دوباره به دست آورد. محمدرضاشاه، پیش از آن نیز در دوران حکومت ملی دکتر مصدق و هنگامی که دور اول کودتا علیه مصدق شکست خورد، از ایران به خارج گریخته بود، ولی پس از چند روز با کودتای 28 مرداد، توسط بیگانگان به ایران باز گردانده شد و برای 25 سال به حکومت ضدمردمی خود ادامه داد. ولی این بار با ورود زودهنگام امام خمینی (ره) به ایران و سیر سریع انقلاب، همه نقشههای شاه نقش بر آب شد. عاملین حکومتی یکی پس از دیگری در برابر خشم تودهها عقب نشینی کردند و اصولا با خروج شاه، انگیزههای دفاع از حکومت از بین رفت. به همین جهت کمتر از یک ماه پس از فرار شاه، در 22 بهمن سال 57 رژیم پهلوی با همه اقتدارش سقوط کرد.
درباره چگونگی اعلام خبر خروج محمدرضا پهلوی از ایران از سوی آمریکایی ها و واکنش او به این خبر و همچنین خواری و خفت شخص اول مملکت ایران در مقابل کشوری که بیشترین خدمت و نوکری را برای آن کرده بود، سولیوان سفیر وقت آمریکا در ایران در خاطرات خود می گوید: "وقتی پیام کارتر مبنی بر خروج شاه از ایران را به شاه ابلاغ کردم، با لحنی کم و بیش ملتمسانه گفت: خیلی خب اما کجا بروم؟ سولیوان می گوید، به وی گفتم: ملک شخصی شما در سوئیس چطور است؟ ولی شاه آن را به لحاظ امنیتی رد کرد، سولیوان می گوید به او گفتم: آیا میل دارید برای ارسال دعوت نامه ای از آمریکا اقدام نمایم و ترتیب مسافرت شما را به آمریکا بدهم؟ شاه یک مرتبه از جای خود حرکت و با هیجانی شبیه به حرکت یک پسربچه گفت: اوه! شما این کار را برای من می کنید؟"[4] داریوش همایون نیز در خاطرات خود می گوید: "شاه پای رفتن بود، اما جای رفتن نبود «وقتی که هامیلتون جردن به دیدارش رفته بود و گفته بود که هیچ کشوری جز پاناما حاضر به پذیرفتن او نیست»[5] که سرانجام اردشیر زاهدی کار پیدا کردن جا برای شاه را پذیرفت و با انورسادات مصری، ملک حسین اردنی و ملک حسن مراکشی صحبت کرد و شاه ابتدا به مصر و از آنجا به کشورهای دیگر رفت."[6]
پژوهش خبری صدا وسیما//گروه سیاسی
[1]- در گوادلوپ چه گذشت، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380.
[2]- هفتهزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج 2، ص 775.
[3]- غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی ۲۵ ساله ایران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، ص ۳۱۴-۳۱۳.
[4]- ویلیام سولیوان، مأموریت در ایران، ص 163
[5]- نقل از؛ انقلاب ایران به روایت رادیو بی بی سی، ص330
[6]- روزنامه قدس، 21/ 10/ 1388