یک چشم انداز برای یک اتحادیه ،
چالش های پیشبرد پروژه اروپا
مدیریت خروج انگلستان از اتحادیه، نقشه راه آینده، اتحادیه بعد از بریکسیت؛ مسئله آوارگان؛ سیاست امنیتی دفاعی مشترک و نحوه مدیریت بحران اقتصادی منطقه یورو، مهمترین مسائل پیش روی اتحادیه اروپا
به گزارش سرویس بین الملل
خبرگزاری صدا وسیما ، دیدار اخیر رهبران کشورهای آلمان، فرانسه وایتالیا به میزبانی ایتالیا در چارچوب نگاه به آینده اتحادیه اروپا واجد اهمیت است.
اول آنکه با خروج انگلستان، این سه کشور به مهمترین کشورهای عضو اتحادیه اروپا بدل شده اند و آینده پروژه اروپا تا حدود زیادی وابسته به سطح همگرایی فکری و عملی آنهاست. دیگر آنکه ضمن اینکه این دیدار محلی برای رایزنی پیرامون مهمترین مسائل پیش روی اتحادیه اروپا بعد از رای مثبت مردم انگستان به خروج از این اتحادیه بود، انعکاسی از اختلاف دیدگاه های گاهی عمیق کشورهای عضو اتحادیه در خصوص پروژه اروپا نیز بود.
در این مقاله ، دکتر حسین مفیدی احمدی پژوهشگر مسائل اروپا وجوه این اختلافات و شرایط پروژه اروپا ، را بررسی کرده است.
به نظر می رسد پنج مسئله نحوه مدیریت خروج انگلستان از اتحادیه اروپا؛ نقشه راه آینده اتحادیه بعد از بریکسیت؛ مسئله آوارگان؛ سیاست امنیتی دفاعی مشترک و نحوه مدیریت بحران اقتصادی منطقه یورو، مهمترین مسائل پیش روی اتحادیه اروپا و در عین حال مهمترین حوزه های بروز اختلاف وانشقاق در پیشبرد پروژه اروپا هستند.
نحوه مدیریت خروج انگلستان از اتحادیه اروپا
رای مثبت مردم انگلستان به همه پرسی خروج از اتحادیه اروپا، این اتحادیه را با شوک و نگرانی بزرگی مواجه ساخت. شاید مهمترین عامل تشدید نگرانی رهبران اروپا، ظرفیت های بالقوه تسری ببریکسیت به سایر کشورهای اروپایی باشد. اگر بپذیریم که عواملی چون کم شدن نفوذ احزاب و گفتمانهای سنتی و مراجع فکری اصلی؛ ضعف های نهادی و مشروعیتی اتحادیه اروپا و گسترش گفتمان حاکمیت/امنیت، مهمترین عوامل موفقیت کارزار خروج در انگلستان بوده اند، رهبران اروپا واقفند که تمامی این عوامل کم و بیش در کشورهای دیگر اروپایی نیز حضور دارند. در این چارچوب است که نحوه خروج انگلستان از اتحادیه اروپا از منظر تاثیرگذاری بر عوامل فوق واجد اهمیت است. جالب اینجاست که مدیریت خروج انگلستان از اتحادیه اروپا، خود به عاملی برای بروز اختلاف بین کشورهای عضو اتحادیه بدل شده است. آلمان در این بین بر این اعتقاد است که خروج نرم و قاعده مند انگلستان می تواند موجب کم شدن عواقب خروج و تضعیف نیروهای گریز از مرکز در اتحادیه اروپا شود. به همین دلیل است که آلمان رهبر گروهی از کشورهای اروپایی است که خواستار انعطاف در مذاکرات خروج با انگلستان هستند ضمن اینکه تعلل بیش از پیش انگلستان برای خروج را نیز به دلیل آثار فزاینده عدم قطعیت آن نمی پذیرند. در دیگر سوی طیف اما کشورهایی چون فرانسه قرار دارند که معتقدند در صورت پرهزینه کردن خروج انگلستان از اتحادیه اروپا برای آن کشور، از شدت تمایلات گریز از مرکز کشورهای دیگر عضو اتحادیه اروپا کاسته می شود.
نقشه راه آینده اتحادیه بعد از بریکسیت
در روزهای آینده رهبران اروپا در نشستی در براتیسلاوا پیرامون نقشه راه مدیریت پروژه اروپا در دوران پسابریکسیت دور هم گرد خواهند آمد. مسئله ای که یکی از محورهای مذاکرات اخیر رهبران سه قدرت اصلی اتحادیه نیز بود.
به نظر می رسد مسئله رهبری آینده اتحادیه اروپا یکی از مسائل واجد اهمیت و در عین حال اختلاف زا در اتحادیه باشد. در واقع بریکسیت باعث طرح مجدد سئوال تاریخی رهبری آلمان در اتحادیه اروپا شده است. با خروج انگلستان از اتحادیه اروپا، آنگلا مرکل در نقطه کانونی حفظ اتحادیه اروپا قرار گرفته است و در عین حال نگرانی هایی را نیز در اروپا ایجاد کرده است. نگرانی هایی که به ویژه به خاطره تاریخی کشورهای مرکزی و شرقی اروپا از این کشور وهمچنین این انگاره که اتحادیه اروپا ابزاری در دست آلمان برای کسب منافع اقتصادی فراوان بوده است باز می گردد. در واقع با وجود اینکه آلمان به صورت سنتی علاقه ای به ایفای نقش رهبری اتحادیه اروپا نداشته است، با این وجود در سالهای اخیر به صورت فزاینده ای، کنش گر اصلی پاسخ اروپا به مشکلات اقتصادی منطقه یورو و مسئله پناهندگان بوده است. در عین حال باید یاد آوری کنیم که حتی در حال حاضر که یکی از قدرتمندترین اعضاء اتحادیه اروپا در حال ترک آن است، آلمان به دنبال رهبری انحصاری که یادآور خاطرات دوران آلمان نازی باشد نیست. آلمان در تلاش است که رهبری در و از طریق اتحادیه اروپا را دنبال کند و مرکل همواره تاکید کرده که " آلمان دارای منافع خاص و مسئولیت ویژه در موفقیت اروپای متحد" است. در این میان احتمالا فرانسه و آلمان که همواره موتور محرک ادغام اتحادیه اروپا بوده اند، به هم وابسته تر شوند. البته این دیدگاه نیز طرفدارانی دارد که به دلیل مواضع معتدل تر و سهل تری که فرانسه به نسبت آلمان در اتحادیه اروپا اتخاذ می کند، کشورهایی چون ایتالیا، لهستان، رومانی و اسپانیا با ایفای نقش رهبری اتحادیه اروپا توسط این کشور همراه تر هستند.
سازوکارهای تقویت و یا بهتر بگوییم جلوگیری از تضعیف بیشتر پروژه اروپا از دیگر مسائل پیش روی اتحادیه اروپا و از دیگر عوامل بروز اختلاف در این اتحادیه است. به عنوان مثال آلمان رهبر گروهی از کشورهای اروپایی است که شور و شوق کمتری برای ایجاد تغییرات ساختاری بزرگ در اتحادیه اروپا دارند. آلمان به دنبال بهبود عملکرد نهادهای موجود اتحادیه و به دنبال گسترش پیوندهای سیاسی واقتصادی بین اعضاء اتحادیه اروپاست تا از تحلیل بیشتر اتحادیه جلوگیری کند. در ضمن آلمان چندان متمایل به گسترش اتحادیه در آینده نزدیک نیست. در نقطه مقابل آلمان، برخی نهادهای اروپایی به ویژه پارلمان اروپا، فرانسه و ایتالیا قرار دارند که همگراتر شدن اتحادیه را در حوزه های سیاسی، اقتصادی و دفاعی تنها راه برون رفت از وضع ناهنجارفعلی پروژه اروپا می دانند. به عنوان مثال رئیس پارلمان اروپا طرحی را مطرح کرده است که در چارچوب آن شدن کمیسیون اروپا به دولتی اروپایی پیش بینی شده است. بدیهی است طرح های همگرایی بیشتر اروپا به شدت با مخالفت دولت های محافظه کار و دست راستی اروپای شرقی مواجه خواهد شد. در ضمن با توجه به مبهم بودن سرنوشت رهبران فرانسه،آلمان وایتالیا که با انتخابات پارلمانی، ریاست جمهوری و تغییر قانون اساسی مواجه هستند، عملیاتی شدن ایده های آنها در هاله ای از ابهام قرار دارد.
مسئله آوارگان
مسئله آوارگان در نقطه کانونی مسائل مبتلابه پروژه اروپا و از مسائل مهم اختلاف آفرین اتحادیه اروپاست. در واقع به دلیل مواجهه با این واقعیت است که دونالد تاسک رئیس شورای اروپا، اخیرا ضمن اشاره به اینکه " قابلیت عملی اروپا برای پذیرش موج جدید پناهندگان، بدون احتساب مهاجران غیر قانونی اقتصادی، رو به پایان است"، از کشورهای عضو گروه بیست درخواست کرد تا مسئولیت بیشتری در قبال پناهندگان بر عهده بگیرند.
با وجود اهمیت مدیریت بحران آوارگان که کل پروژه اروپا را با خطر مواجه کرده است، در خصوص سازوکارهای مدیریت این بحران اختلاف وجود دارد و این اختلاف در طرح هایی که کشورهای مختلف و نهادهای اروپایی برای برون رفت از این بحران ارائه می دهند هویداست. به عنوان مثال آلمان همواره از طرح توزیع آوارگان و اهمیت توافق اتحادیه اروپا و ترکیه برای ممانعت از ورود آوارگان دفاع کرده است. در ضمن این کشور اخیرا طرحی را مطرح کرده است که با ایجاد صندوقی ویژه و ارائه مشوق های مالی به کشورهای آفریقایی، از حجم ورود آوارگان اقتصادی این قاره کاسته شود. فرانسه در این بین بیشتر به دنبال تقویت مرزهای اروپا و تقویت آژانس حفاظت از مرزهای اروپا (فرانتکس) است. در واقع این اعتقاد وجود دارد که تقویت آژانس حفاظت از مرزهای اروپا این پیام را به مردم اروپا خواهد داد که اروپا در حالی که مرزهای داخلی اش را باز نگاه می دارد، می تواند مرزهای خارجی اش را امن نگاه دارد. کشورهای مرکزی و شرقی اروپا نیز همواره اعلام کرده اند که مخالف سیاست توزیع آوارگان هستند و حتی رئیس جمهور مجارستان ضمن پیگیری ایجاد دیواری در مرزهای این کشور، به دنبال برگزاری رفراندومی است که مشخص می کند آیا این کشورهرگونه سهمیه بندی آوارگی اتحادیه را خواهد پذیرفت یا نه.
توافقی با عنوان «پناه جویی» بین اتحادیه اروپا و ترکیه، نیز از موارد بروز اختلاف بین کشورهای اروپایی بوده است. به عنوان مثال در حالی که برخی کشورهای اروپایی به دلیل مسائل حقوق بشری فضای پس از کودتای ترکیه خواستار لغو این توافق و پیگیری طرح های جایگزین هستند، بلغارستان به دلیل هم مرزی با ترکیه بر این نکته واقف است که اتحادیه اروپا گزینه های زیادی برای جایگزینی با توافق پناه جویی با ترکیه ندارد.
سیاست امنیتی دفاعی مشترک
سیاست دفاعی امنیتی مشترک اروپا از بحثهای پردامنه این روزهای اتحادیه اروپاست. اتحادیه ای که با مخاطرات امنیتی گسترده ای از حملات تروریستی گرفته تا روسیه ای از نظر نظامی تهاجمی تر مواجه است. با این وجود اهمیت نکات فوق شاهد، اجماع کمی پیرامون سازوکارهای آینده اعمال یک سیاست امنیتی ودفاعی کارآمد توسط اتحادیه اروپا هستیم.
شکی نیست که خروج انگلستان، اتحادیه اروپا را از بخش قابل توجهی از ظرفیت های قدرت نرم و سختش محروم می کند. با این وجود انگلستان عضوی از اتحادیه بوده است که تا حد ممکن توسعه هویت مستقل دفاعی اتحادیه را محدود کرده بود. در چارچوب این واقعیت است که کشورهای چون فرانسه تحقق آرام و گام به گام ایده هایی چون تشکیل ارتش مشترک اروپایی را مد نظر قرار داده اند.
بدیهی است در خصوص ایده هایی چون ارتش واحد اروپایی اجماع وجود ندارد.مسئله ای که تا حدودی متاثر از تفاوت تصور مخاطرات امنیتی میان کشورهای غربی و شرقی اروپا است. کشورهای غربی بیشتر با چالش های امنیتی داخلی مرتبط با تروریسم مواجهند حال آنکه کشورهای شرقی اروپا، روسیه را مهمترین تهدید امنیتی خود تصور می کنند. در این چارچوب است که کشورهای شرقی اروپا تشکیل ارتش واحد اروپایی را به معنای تضعیف ناتو به عنوان مهمترین سازمان محدود کننده نفوذ روسیه در منطقه شرق اروپا می دانند.
مدیریت بحران اقتصادی منطقه یورو
منطقه یورو از سال 2008 مواجه با بحران هایی نظیر بحران بدهی ها و بحران بیکاری بوده است. مسئله ای که در موفقیت کارزار خروج انگلستان بی تاثیر نبوده است. بدیهی است گذار از این بحران از مولفه های مهم نجات پروژه اروپا خواهد بود.
در حوزه مدیریت بحران منطقه اقتصادی منطقه یورو نیز میان کشورهای عضو این منطقه اختلاف وجود دارد. اختلافی که عملا به ایجاد دو بلوک شمالی و جنوبی در این منطقه منجر شده است. در بلوک شمالی به رهبری آلمان تاکید بر سیاست های اتحادیه اروپا در حوزه کاهش بدهی ها و ریاضت اقتصادی تنها راه گذار از بحران فعلی فرض می شود. حال آنکه کشورهایی چون فرانسه با طرح هایی چون ایجاد صندوق 315 میلیون دلاری توسط اتحادیه اروپا به دنبال ایجاد تحرک اقتصادی، کاهش بیکاری و رشد نوآوری در اتحادیه هستند.
نتایج یک نظرسنجی اخیر موسسه پیو در کشورهای منطقه یورو، نیز نشانگر آن است که تفاوت های آشکاری بین کشورهای شمالی مرفه و کشورهای جنوبی فقیر اتحادیه وجود دارد که « شکاف بین برندگان و بازندگان پول واحد اروپایی» تعبیر شده است.
براساس نتایج این نظرسنجی، در آلمان که صادراتش تا حدودی متکی به ارزش کم یوروست، دوسوم مردم نسبت به آینده وضعیت اقتصادی ابراز خوش بینی کرده اند. در حالی که در سمت دیگر طیف، تنها دو درصد مردم یونان بر این باورند که سیستم مالی اروپا به نفع آنها عمل می کند. در ضمن 86 درصد مردم فرانسه و اسپانیا و 82 درصد مردم اسپانیا از اوضاع اقتصادی و رشد کند اقتصادی ناراضی هستند. شاید به دلیل همین مسئله باشد که تعدادی از قدرت های اتحادیه از جمله فرانسه، اسپانیا وایتالیا با همراهی کشورهایی چون یونان، پرتغل، قبرس و مالت رهبری یک گروه انشعابی جدید را در اتحادیه به عهده گرفته اند که به دنبال مقابله با دستورکار ریاضت محور اعضاء شمالی اتحادیه اروپا هستند.
پیمان تجارت آزاد اتحادیه اروپا و آمریکا (TTIP) نیز از دیگر مسائل مورد اختلاف کشورهای عضو اتحادیه اروپاست. آلمان و فرانسه با توجه به انتخابات پیش رو با کمپین قدرتمندی از مخالفین این معاهده مواجهند این پیمان را به صورت دوفاکتو غیر عملی می دانند.با این وجود کشورهای اروپای شرقی وبالکان این معاهده را به معنای گسترش روابط فرآتلانتیکی می دانند وبه دنبال تحقق آن هستند. به اعتقاد این کشورها، گسترش روابط تجاری با آمریکا نه تنها به توسعه اقتصادی آنها کمک می کند، بلکه تضمین کننده روابط نظامی و امنیتی راهبردی با آمریکا نیز هست.