اندیشکده آمریکایی: قدرت آمریکا در حال افول است
به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری صداوسیما اندیشکده آمریکایی «سیندیکیت» در گزارشی به اقدامات دونالد ترامپ از داوطلبان نامزدی جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پرداخت و نوشت قدرت این کشور در جهان در حال افول است و رویکردهای ترامپ این روند را تسریع می کند.
به عقیده این اندیشکده برتری آمریکا در زمینه نظامی، اقتصادی و قدرت نرم همانند گذشته نیست و سهم آمریکا از اقتصاد جهان از بین خواهد رفت و توانایی این کشور در تأثیر گذاری و سازمان دهی اقدامات به صورت قابل توجهی محدود خواهد شد.
به گزارش مونیتورینگ خبرگزاری صدا و سیما، در این گزارش به قلم جوزف نای با عنوان «چگونه ترامپ می تواند آمریکا را به شدت ضعیف کند»، آمده است: دونالد ترامپ نامزد احتمالی جمهوری خواهان در انتخابات ریاست جمهوری درباره ارزش هم پیمانیهای آمریکا به شدت ابراز شک و تردید کرده است.
بر اساس این گزارش، در واقع باید گفت رویکرد او همانند رویکردهای قرن نوزدهم در جهان است. در آن زمان آمریکا از توصیه های جورج واشنگتن در خودداری از «هم پیمانی دردسرساز» و دکترین مونرو پیروی می کرد که بر حفظ منافع آمریکا در نیمکره غربی متمرکز بود.
آمریکا -که در آن زمان یک ارتش بزرگ در اختیار نداشت- (نیروی دریایی آمریکا در دهه هزار و هشتصد و هفتاد از نیروی دریایی شیلی کوچک تر بود)، نقش کوچکی در توازن قدرت در جهان در قرن نوزدهم ایفا می کرد.
این روند با وارد شدن آمریکا به جنگ جهانی اول به صورت چشمگیری تغییر یافت زمانی که وودرو ویلسون با اعزام نیروهای آمریکایی برای مبارزه در اروپا، سنت شکنی کرد. علاوه بر این، او پیشنهاد تشکیل اتحادیهای از کشورها را به منظور سازمان دهی امنیت جمعی در جهان مطرح کرد.
اما پس از آن سنای آمریکا عضویت این کشور را در این اتحادیه در سال هزار و نهصد و نوزده رد کرد، نیروهای آمریکایی در خانه باقی ماندند و آمریکا «به شرایط عادی بازگشت.» با آن که آمریکا در حال حاضر یک بازیگر مهم در سطح جهان محسوب می شود، به صورت خصمانهای منزوی شده است.
عدم حضور آمریکا در این اتحاد در دهه هزار و نهصد و سی، زمینه را برای یک دهه فاجعه بار دیگر فراهم کرد که شامل رکود اقتصادی، نسل کشی و یک جنگ جهانی دیگر می شد.
سخنرانی مفصل دونالد ترامپ در زمینه سیاست خارجی نشان می دهد که او از این دوره انزوا الهام می گیرد. چنین برداشتی همواره در سیاست آمریکا رایج بوده است اما از زمان پایان جنگ جهانی دوم این رویکرد، رویکردی محوری نبوده است زیرا این نگرش مانعی بر سر راه برقراری صلح و شکوفایی در داخل و خارج محسوب می شود.
دوری گزیدن از انزوا و آغاز «قرن آمریکا» در امور سیاسی جهان با تصمیم گیری های هری ترومن رئیس جمهور پیشین آمریکا و پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد، که به هم پیمانی دائم و حضور نظامی در خارج از آمریکا منجر شد.
آمریکا به صورت قابل توجهی در سال هزار و نهصد و چهل و هشت در طرح مارشال سرمایه گذاری کرد و بدین ترتیب، در سال هزار و نهصد و چهل و نه ناتو ایجاد شد. این اقدام سبب تشکیل ائتلاف سازمان ملل متحد شد که در سال هزار و نهصد
و پنجاه در کره جنگید.
در سال هزار و نهصد و شصت، آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا معاهدهای امنیتی را با ژاپن امضا کرد. نیروهای آمریکایی تا
به امروز در اروپا، ژاپن و کره باقی مانده اند. در حالی که در آمریکا بر سر مداخلههای فاجعه بار در کشورهای در حال توسعه از قبیل ویتنام و عراق اختلافاتی اساسی وجود داشته است، اما در زمینه سیستم هم پیمانی آن اجماعی قاطعانه وجود دارد و این اجماع تنها در میان آنهایی وجود ندارد که در زمینه سیاست خارجی تصمیم گیری می کنند. نظرسنجی های انجام شده نشان می دهد اکثر مردم از ناتو و اتحاد بین آمریکا و ژاپن حمایت می کنند. با این حال، برای نخستین بار طی هفتاد سال، یکی از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا این اجماع را زیر سئوال برده است.
این در حالی است که این هم پیمانی ها به سبب کند کردن روند خطرناک اشاعه تسلیحات هسته ای نه تنها سبب تقویت قدرت آمریکا بلکه سبب حفظ ثبات ژئوپلتیکی شده است. در حالی که رؤسای جمهور آمریکا و وزرای دفاع این کشور گاهی اوقات از پایین بودن سطح هزینه های دفاعی هم پیمانانشان گله می کنند، آنها همواره این موضوع را درک
کردهاند که این هم پیمانی ها به منزله تعهداتی در زمینه ایجاد ثبات است.
هم پیمانی های آمریکا در حال حاضر، سبب برقراری یک نظم نسبتاً قابل پیش بینی در سطح بین المللی شده است. در برخی موارد، همانند ژاپن، حمایت کشور میزبان سبب شده است هزینه های استقرار نیروهای آمریکایی در خارج از آمریکا در مقایسه با داخل این کشور ارزان تر باشد.
اما ترامپ از روند غیر قابل پیش بینی بودن تمجید می کند، که در زمان چانه زنی با دشمنان تاکتیکی احتمالا مفید محسوب می شود اما یک رویکرد فاجعه بار در زمینه اطمینان بخشی به دوستان است. آمریکایی ها اغلب درباره کشورهای «مفت خور» شکایت می کنند بدون آن که این موضوع را درک کنند که آمریکا خود هدایت چنین مسیری را در دست دارد.
این امکان وجود دارد تا یک بازیگر چالش زای جدید -همانند اروپا، روسیه، هند، برزیل یا چین- طی ده های آتی باز آمریکا پیشی بگیرد و هدایت امور را در دست بگیرد.
به گفته لورنس فریدمن تحلیل گر انگلیسی، از جمله ویژگی هایی که سبب تمایز آمریکا از «قدرت های مسلط در گذشته» می شود این است که «قدرت آمریکا بر اساس هم پیمانی هاست تا استمعار.»
این که بگوییم آمریکا در حال افول است احتمالا رویکردی اشتباه و گمراه کننده را ارائه کرده ایم. مهم تر از همه آن که، این رویکرد اگر سبب تشویق کشورهایی همانند روسیه برای مداخله در سیاست های ماجراجویانه شود و اگر سبب شود چین در قبال همسایگانش موضع جسورانه تری اتخاذ کند یا آن که سبب شود آمریکا بی مهابا بیش از اندازه عمل کند، می توان گفت این رویکرد پیچیدگی های خطرناکی را در خود دارد. آمریکا مشکلات بسیاری دارد اما به طور کامل در حال افول نیست و احتمالا در آینده ای قابل پیش بینی همچنان قدرتمندتر از هر کشور دیگری باقی خواهد ماند.
مشکل واقعی پیش روی آمریکا این نیست که چین یا یک رقیب دیگر از آن پیشی خواهد گرفت، بلکه مشکل اصلی پیش روی آمریکا افزایش منابع قدرت بسیاری دیگر از بازیگران -هم بازیگران دولتی و هم غیر دولتی- است که می تواند مانعی جدید بر سر راه حاکمیت بر جهان باشد.
تضعیف هم پیمانی های آمریکا -همانند رویکرد ترامپ- سبب نخواهد شد آمریکا بار دیگر به کشوری بزرگ تبدیل شود. آمریکا با شماری موضوعات جدید رو به رو خواهد شد که بر اساس آن باید در مقابل کشورهای بیشتری عرض اندام کند و در جهانی که پیچیدگی ها در آن در حال افزایش است، کشورهایی که با یکدیگر ارتباطاتی نزدیک دارند قدرتمندتر از دیگر کشورها هستند. بر اساس گفته های آنه ماری اسلاتر -که مشاور سیاسی سابق هیلاری کلینتون بوده است- «دیپلماسی یک سرمایه اجتماعی محسوب می شود.»
بر اساس گزارش مؤسسه استرالیایی لووی، آمریکا در صدر فهرست کشورهایی قرار دارد که بیشترین سفارت خانه ها، کنسولگری ها و دفاتر دیپلماتیک را در جهان دارد. آمریکا با حدود شصت کشور در جهان پیمان اتحاد دارد و این در حالی است که چین شمار کمی هم پیمان دارد. مجله اکونومیست تخمین می زنداز میان صد و پنجاه کشور بزرگ در جهان، حدود صد کشور به آمریکا متمایل هستند و این در حالی است که بیست و یک کشور از آمریکا رویگردان هستند.
بر خلاف این ادعا که «قرن چین» فرا رسیده است، ما وارد جهان پس از آمریکا نشده ایم. آمریکا همچنان در زمینه ایجاد توازن قدرت در سطح جهان نقشی محوری ایفا می کند .
برتری آمریکا در زمینه نظامی، اقتصادی و قدرت نرم همانند گذشته نیست. سهم آمریکا از اقتصاد جهان از بین خواهد رفت و توانایی این کشور در تأثیر گذاری و سازمان دهی اقدامات به صورت قابل توجهی محدود خواهد شد.
توانایی آمریکا در حفظ اعتباری هم پیمانی هایش و همچنین ایجاد شبکه های جدید بیش از هر زمان دیگری در موفقیت آمریکا در جهان نقشی محوری ایفا می کند.