به گزارش سرویس بین الملل
خبرگزاری صدا و سیما ، در تکاپوی جهانی امروز ، مولفه هایی همچون نظم نوین جهانی مبتنی بر هژمونی آمریکا ، بازتولید ارزش های دموکراتیک ، گسترش بازار و فرصت های سالم تولید و تجارت ، به تدریج رنگ می بازد .
چارچوب نظری
این وضعیت ، صورتبندی نه چندان منسجمی در روابط دولت ها به وجود آورده که در وهله نخست " امنیت بین الملل " را به چالش می کشد.
" امنیت دسته جمعی " که به صورتبندی ائتلاف تعلق دارد نیز از گزند آن چالش بی نصیب نیست .
این شرایط شبه آنارشی ، دو روند کلان را پدید آورد که دگردیسی های در حال رخداد امروز حاصل آنهاست :
1- حرکت به سمت باز تعریف و مفهوم سازی بسیاری از اصطلاحات سیاست بین الملل ، ازجمله : تروریسم ، تعهد دولت ، بحران ، مسئولیت بین المللی .
2- بازبینی ساختاری سازمان های بین المللی .
حاصل این دگردیسی درحال انجام : زایش " ناامنی فراگیر، به عنوان دال مرکزی گفتمان جهانی " است.
در معارف پدیدار شناسی - دال مرکزی - همان دلیل ایجابی یک پدیده و اجماع کثیر بر آن دلیل، می باشد که ما را در تحلیل رخدادها و روندهای کلان سیاسی و اجتماعی یاری می رساند.
بازخوردهای محیطی و فرا محیطی
با سپری شدن دو دهه - دغدغه ناامنی - معنی ، مصداق و نشانه هایش در فراگرد جابجایی الگو های رفتاری ، دچار تحول شده است.
امروز سکو های علی و معلولی که عناصر { تحلیل پارادایمیک - paradigm analaysis { به شمار می روند، کفاف تبیین و تفسیر رویدادها را نمی دهد. امروز رخدادها چند وجهی و چند علتی شده اند . حال نباید انتظار داشت یک رویکرد - قطعا و بی شک - منتج به یک رفتار خاص می شود.
مقوله ناامنی که موتور بحران به حساب می آید ،بیشترین اثر بخشی را در روابط بین الملل داشته است زیرا متغییری مهم برای کنشهای متقابل دولت ها و سازمان ها و حتی نهاد های غیر دولتی به شمار می رود.
آمار سازمان ملل متحد در دسامبر 2016 نشان می دهد: میزان کمک ها و تعداد ماموریت نهاد های آن سازمان در خلال بحران ها از سال های 2001 تا اواسط 2016 - در مقایسه با تمامی کمک ها و ماموریت های قبل آن - حدود 23 درصد افزایش دارد.
نمود های مسئولیت و بی تعهدی !
آمریکا به عنوان موثرترین عنصر در روابط جهانی پس از جنگ جهانی دوم و نیز جنگ سرد به شمار می رود که اثر بخشی آن هم ایجابی بود و هم سلبی .
کمک به تشکیل سازمان ملل از جسم بی جان جامعه ملل ، پشتیبانی مالی در استقرار سازمان های بین المللی و پیمان های حمل ونقل میان کشورها ، کمک های مالی به نهاد ها و صندوق های توسعه و مطالعات توسعه انسانی و گسترش بازار آزاد و به اصطلاح اشاعه دموکراسی و مبارزه با فقر و بیماری های واگیردار و غیره .
در مقابل این اقدامات ایجابی که خروجی "حس مسئولیت آمریکایی" به رشد دیگر جوامع است ، کارکرد های سلبی هم در پرونده آن دولت به چشم می خورد. از جمله بحران زایی در روابط منطقه ای در شکل مداخله نظامی از گرانادا در اواسط دهه 1950 تا جنگ ویتنام دهه 60 و 70 ، از جنگ افغانستان تا عراق دهه 2010 و یا حمایت های پایدار از رژیم اسرائیل ضد فلسطینیان و تقویت سالانه زرادخانه های هسته ای که برآورد می شود 8 تا 10 هزار کلاهک هسته ای در آنها انبار شده است.
این کارکردها، خروجی همان حس تعهد واشنگتن در برقراری آنچه که به عنوان نظم جهانی عنوان شده ، قلمداد می شود.
امروز این رفتار، یک ایستار ( attitude ) در پویش دیپلماسی آمریکاست که به آن عنوان : " مسئولیت بدون تعهد " داده ام . ( obligation responsibility without )
اما این رفتار دوسطحی، نشانه چه واقعیاتی است ؟ بسیاری از کارشناسان می گویند : دولت آمریکا همانقدر که موثرترین عامل در ثبات جهانی است ، به همان میزان هم پتانسیل شگرف در امنیت زدایی و هنجارگریزی دارد. تنها نگاهی به بحران های نیم قرن گذشته ، چهره تمام عیار مفهوم " مسئولیت بدون تعهد" واشنگتن را می نمایاند.
مراحل جدیدتر این ایستار از دهه 1970 خود را نمایان ساخت.
دولت آمریکا در دهه 1970 و اوایل 1980، به موازات ناکامی در جنگ ویتنام و افتضاح واترگیت ، سخت تلاش کرد تا مانع کاهش وجاهت ملی و قدرت برتر خود در مناسبات منطقه ای به ویژه در غرب آسیا شود.
از اینرو به سیاست "انعطاف چند لایه" یا "Soft multilayer " روی آورد.
این رهیافت چهار مرحله جدا داشت:
1- آمریکا با هدف تقویت نظامی خود ، خواستار ممانعت از گسترش سلاح های کشتارجمعی است.
2- بالا بردن سطح رقابت تسلیحاتی با اتحاد شوروی - تا مرز ستیز - که با پروژه جنگ ستارگان ، به نفع واشنگتن خاتمه یافت.
3- آمریکا براساس یک طرح مشارکتی جامع، از متحدان اروپایی و دولت ژاپن خواست با صرف نظر از برخی حقوق سیاسی و ملی خود ، همچنان پشت سر واشنگتن به راه خود ادامه دهند.
4- از اواخر دهه 1960 و در بحبوحه جنگ ویتنام، ایالات متحده همزمان با تثبیت جایگاه سیاسی و بین المللی خود ، کوشید در چارچوب دیدگاه نئولیبرالیسم ،از اقتدار اقتصادی و تجاری خود دفاع کند.
البته این راهکار کاملا موفق نبود. اروپا با عملیاتی کردن نظریه نوکارکرد گرایی منطبق با استراتژی تقویت همگرایی منطقه ای ، از آمریکا فاصله گرفت .ژاپن نیز با اتکا به برنامه فراگیر جهش اقتصادی ، در زمره کشورهای پیشرو قرار گرفت .
پیش به سوی نظامی گری !
در چارچوب ایستار مسئولیت بدون تعهد ، تاسیس ناتو در آوریل 1949 ، پیمان نظامی و دفاعی با بیش از 64 کشور تا 1998 و رتبه نخست صادرات کننده اسلحه در جهان تا امروز، استقرار 38 پایگاه نظامی بزرگ و حدود 125پایگاه کوچک در کنترل اقتصاد جهانی توسط قدرت های بزرگ به مدد فرآیند نظامی سازی تمام دولت ها و حتی دولت های جوامعی که تحت نفوذ آنها به سر می برند صورت می گیرد.
می دانیم از ابتدای دهه 1910 تنش ها در اروپای مرکزی از یک سو و گسترش اعتراضات به الیگارشی تزار ها و شیوع فقرو بیماری در روسیه، نوعی جابجایی قدرت و تحولات انقلابی را رقم زد که آثار آن در فرآیند نظامی سازی عمومی دولت های اروپایی مشاهده شد.
در خلال جنگ جهانی اول ژئوپلتیک ایالات متحده آمریکا ، تلویحا آن کشور را نظاره گر و نه بازیگر بحران در اروپای در حال تغییر تبدیل کرد.
اما شرایط جنگ دوم جهانی متفاوت تر بود . ایالات متحده با به کار بستن اصول سیاست خارجی اش یعنی با مداخلات نظامی به بهانه های «پیشگیری » و یا «تنبیه» کانون های بحران در درون مناطقی که دارای منابع استراتژیک هستند تسلط خود را ثبات بخشید.
در پی تقویت چنین فضایی ،وضع موجود در روابط بینالملل را باید در چارچوب " نظریه آشفتگی و ناامنی" تحلیل کرد. شرایطی که ساخت سیاسی روابط دولت ها را نا کارآمد و شکننده ساخته و " درجه تهدید کنندگی " آن بالاست.
در چنین وضعیتی مشخص ترین پیشران بحران های منطقه ای " حس مسئولیت دولت آمریکا" در سامان دهی به روابط دولتهاست !
نقطه ثقل این آشفتگی به خصوص طی یک دهه گذشته ، دخالت های تعهد محور واشنگتن در بحران های افغانستان ، عراق و سوریه است.
جایی که آمریکا چهارکارکرد در مدیریت بحران خود ساخته ،برای خود معرفی کرد :
1- اعتنای حداقلی به حاکمیت ملی و حقوق بین الملل با شیوه دخالت یک جانبه و یا ائتلافی در رخدادهای منطقه ای. نظیرحوزه جنوب شرقی آسیا و اوکراین.
2- بازتولید کانون های ناامنی، از طریق تجهیز گروه های افراط. مانند افغانستان و عراق.
3- شکل دهی به جنگ های نیابتی با صورت های قومی و مذهبی. نظیرسوریه و یمن، عراق .
4- استقرار و تجهیز بیش از 170 پایگاه نظامی کوچک و بزرگ در برخی کشورها و نیز آب های آزاد.
از سوی دیگر بسیاری از کارشناسان می گویند :با عنایت به وجود دلایل متعدد، " مسئولیت خویش فرمای بین المللی دولت آمریکا " طبق اصول مقرر در حقوق بین الملل عرفی و موضوعه، به امکان محکومیت بین المللی آن دولت در نقض تعهدات بین المللی خویش،نمی انجامد ، به عبارتی مسئولیت جهانی آمریکا در به اصطلاح کنترل و سامان حوزه های بازتولید ناامنی ،بنا به دلایلی قابل تعقیب حقوقی و بین المللی و فرجام نیست. هرچند بیشترین فراوانی عضویت در سازمان ها ونهاد های جهانی که اغلب تعهد آور هستند ، به آمریکا تعلق دارد.
چالش های احتمالی
این چالش ها به احتمال بیشتر ، مقابل آمریکا قرار خواهند گرفت:
1- افت میزان و محدودیت حوزه های نفوذ به واسطه توانمند تر شدن قدرت های نوظهور نظیر چین .
2- تمرکز هزینه های نظامی و دفاعی در شرق اروپا و غرب آسیا.
3- تشدید تعارض با روسیه ، از شرق دور تا آمریکای مرکزی.
4- آشفتگی ترتیبات امنیتی در افغانستان ، عراق، سوریه .
5- ابهام در نوع و شرایط استراتژی برخورد با کره شمالی.
6- حدود 21 تریلیون دلار مجموع بدهی های دولت و بخش های غیر دولتی آمریکا .
7- بی نظمی در محاسبات هزینه و فایده در نوع برخورد با کشورهای مستقل و درحال توسعه نظیر ایران .
8 - افزایش تردید در ماهیت مناسبات واشنگتن با دوستان اروپایی.
9- قدرت گیری اتحادیه ها و همگرایی های منطقه ای در گفتمان هژمونی .
10 - نگرانی فزاینده آمریکا از ضعف حاکمیتی و بحران امنیتی متحدان غیر اروپایی نظیر کشورهای عربی( عربستان و اردن ) و جنوب شرقی آسیا ( فیلیپین و پاکستان)
جمع بندی
امروز در فضای روابط جهانی بیش از هر انگاره و ایستاری ، ناامنی و درک ناتمام یا بخشی نگر دولت ها از مقوله زوال امنیت است. امنیت ، همچون پیکره نیمه مکانیکی - نیمه ارگانیکی در تیر رس تهدید و توهمات جهان گستری قرار دارد. بازیگر اصلی صحنه ، یعنی آمریکا از یک سو دولتش را صاحب رسالت امنیت جمعی می داند و از جانب دیگر تعهد عملی برای نظم و و فرونشانی آتش بحران وکانون های ستیز ، ندارد.
از اینرو می توان گفت : به احتمال زیاد چالش ها ی برشمرده پیش روی ، انگاره مسئولیت خویش فرمای آن دولت را کم اثر تر می کند.
در این صورت است که سمت و سوی جدال های نرم و سخت افزاری ، جهت یا جهت های متفاوت از اکنون را خواهند پیمود.
همچنانکه به احتمال زیاد مفهوم های مسئولیت ، تعهد ، چالش ، ایستار و پارادایم - در یک جدل ماهوی - مصادیق متفاوتی را تولید می کنند .
=================================================
نویسنده : سید محمد حسینی پور - پژوهشگر استراتژی های بین الملل .
.