سيد حسن نصرالله گفت: من در اين مراسم سوگواري که براي برادر عزيز و ارزشمند حضرت علامه مجاهد شيخ محمد خاتون برگزار شده است به خانواده او و همه برادران و خواهران در اين جهاد مبارک تسليت عرض مي کنم.
سيد حسن نصرالله گفت: من شهادت مظلومانه دانشمند بزرگ و شجاع، علامه مجاهد شهيد شيخ باقر النمر را به خانواده محترم ايشان و همچنين ساکنان قطيف و منطقه شرقيه و کل مسلمانان جهان و مراجع بزرگ و علماي مسلمان و حوزه هاي علميه و کل حق طلبان و کساني که به دنبال حقوق خود هستند تسليت و همچنين تبريک مي گويم. اين شهادت ميراث انبياء و اوصياء و مکتب کربلاست که شهيد شيخ النمر به آن وابسته است.
سيد حسن نصرالله در ادامه گفت: من حضرت شيخ خاتون را که ما در ميان خودمان او را شيخ محمد مي ناميم از اوايل 1977 مي شناسم. ما گروهي نوجوان 17 و 18 ساله بوديم که در حوزه نجف اشرف در کنار يکديگر بوديم. در آن زمان در لبنان برخي او را نمي شناختند. ما براي کسب علم به نجف اشرف رفته بوديم و خداوند سبحانه و تعالي بر ما منّت نهاد و فردي مؤمن و مخلص و متقي و مجاهد و پدري استاد و مرشد را در ميان خود ديديم. ايشان استاد و سيد ما سيدالشهداي مقاومت و دبيرکل ما شهيد سيد عباس موسوي رضوان الله تعالي عليه بودند.
دبيرکل حزب الله لبنان در بخش ديگري گفت: از آن مجموعه عدّه اي در اين مسير جان داده اند. شهيد سيدعباس موسوي و شهيد حضرت شيخ علي کُرَيّم رحمة الله عليه و مرحوم شيخ علي خاتون از جمله آنها بودند. مابقي اعضاي اين گروه کوچک در انتظار هستند و مِنهُم مَن يَنتَظِر و مَا بَدّلُوا تَبدِيلاً....
سيد حسن نصرالله در بخش ديگري پس از اشاره به ميزان دوستي و اشتراکات و رفاقتي که با سيد عباس موسوي داشته اند گفت: شيخ خاتون از ابتدا فردي طالب علم و جدي و مسئول و متدين و متقي طبق چيزي بود که درخطبة المتقين امام علي عليه السلام آمده است... وي به شدت مراقب بود تا از هواي نفساني اش پيروي نکند و مرتکب عصيان در برابر خداوند نشود و به همين علت به حلال و حرام و واجبات با دقت زياد توجه داشت.
در سال 1978 در زمان رژيم صدام حسين حمله گسترده اي ضد طلاب و علماي لبناني صورت گرفت و گروه بزرگي از آنها را دستگير کردند. برخي از آنها دستگير شدند و برخي نيز توانستند بدون دستگيري از عراق خارج شوند. حضرت شيخ خاتون در ميان گروه دستگيرشدگان بود که در زندانهاي صدام حسين حبس و شکنجه شد. وي به مانند ديگر طلاب لبناني به وابستگي به حزب الدعوة الاسلامية متهم شد و اين درحاليست که هيچ يک از آنها به حزب الدعوة الاسلامية وابسته نبودند. عدّه اي از آنها نيز متهم شدند که با دستگاه اطلاعاتي سوريه در ارتباط هستند. در آن زمان هنوز انقلاب اسلامي ايران پيروز نشده بود وگرنه اتهام وابستگي به دستگاه اطلاعاتي ايران و مزدوران نيز مطرح مي شد. کما اينکه اکنون نيز ضد هريک از روحانيون و مجاهدين و طلبه هاي ديگر در جهان عربي و اسلامي نيز اتهاماتي جعل مي شود.
سيد حسن نصرالله در بخش ديگري گفت: سرانجام حضرت شيخ خاتون و ديگراني که دستگير شده بودند آزاد شدند و اعضاي گروه مذکور يکبار ديگر در بعلبک گرد سيد عباس جمع شدند و حوزه علميه بعلبک زير نظر سيد عباس تاسيس شد و نام مدرسه امام المنتظر عج الله تعالي فرجه الشريف بر آن نهاده شد. اين حوزه علميه تا امروز وجود دارد و فعال است. اين مدرسه بر من و شيخ محمد و بسياري ديگر از برادرانم تاثيري فراموش نشدني دارد.
شيخ خاتون در حلقه نخست آن بود و به عنوان طلبه و استاد و مبلغ در روستاهاي منطقه بقاع به کار خود ادامه داد. در سال 1982 وقتي اسرائيل به لبنان حمله کرد آغاز شکل گيري مقاومت اسلامي و حزب الله بود. شيخ خاتون از نخستين کساني بود که به مراکز آموزشي پيوست. وي به مانند سيد عباس و ديگران لباس روحانيت را از تن خارج کرد و ضمن حفظ عمامه خود که جنبه نمادين داشت لباس نظامي به تن کرد. ما به اين شکل وارد مرحله جديدي شديم که مرحله مقاومت مسلحانه و رزم بود. شيخ خاتون و ديگر برادران روحاني به دوره آموزشي رفتند تا به رزمنده و نظامي و مجاهد در صفوف مقاومت تبديل شوند و همواره براي رفتن به جبهه هاي جنگ آماده بودند. ساختار مقاومت و حزب الله طبعاً به مسئولاني نياز داشت که بتوانند در مناطق مختلف مسئوليت برعهده گيرند. يکي از مهمترين مسئوليت ها فعاليت نظامي بود امام براي رشد و ادامه مقاومت به کساني نياز بود که مسئوليت بسيج و جذب و تبليغ و فرهنگي را برعهده گيرند. کساني که بتوانند مردم را به شرکت در جهاد ترغيب کنند. در آن زمان فرهنگ شکست و تسليم شدن و حقارت و پذيرش ضعف و ناتواني و ترديد در توان براي مقابله با اشغالگران و متجاوزان حاکم شده بود. اين کار ابتدا بسيار دشوار بود. من و برادران روحاني و مسئولي که اکنون در اين مراسم حضور دارند به خاطر داريم. ما حتي در خانه هايمان و اطرافمان بحث هاي سختي داشتيم. برخي به ما مي گفتند شما ديوانه هستيد و عقل نداريد و معادلات را درک نمي کنيد و قواعد بازي را نمي دانيد. مگر مي شود خون بر شمشير پيروز شود؟ و آيا هاي بسيار ديگر. شما گروهي جوان هستيد که مي خواهيد بزرگترين ارتش خاورميانه را شکست دهيد که مدتي پيش گروهي از ارتش هاي عربي را شکست داده است. چالش بزرگي بود. در آن زمان مقاومت حتي در سطح فرهنگي و فکري مردم عجيب بود و به آن به عنوان طرحي انتحاري نگريسته مي شد.
در آن زمان يکي از کساني مأمور شد تا در اين عرصه فعاليت کند و از اين منبر به آن منبر و از اين مسجد به آن مسجد و از اين پادگان به آن پادگان و از اين حسينيه به آن حسينيه برود حضرت شيخ خاتون رضوان الله تعالي عليه بود. وي همه مسئوليت هايي که برعهده اش گذاشته شده بود به بهترين نحو ممکن انجام داد تا اينکه تشکّلي سازمان يافته و اداري در اين زمينه ايجاد شد و حضرت شيخ خاتون از نخستين مسئولان اين تشکّل بود. وي مسئوليت هاي بسيار مهمّي را در منطقه بقاع و در سال 1985 در جنوب برعهده گرفت. سپس مسئول فرهنگي مرکز و مسئول تبليغات مرکزي و مسئول شمال و جبل که ما به آن منطقه پنجم مي گوئيم شد و در سنوات اخير وي ترجيح داده بود که به محل مورد علاقه اش بازگردد و در مساجد و حسينه ها و روستاها با مردم در تماس مستقيم باشد و از مسئوليت هاي اداري فاصله بگيرد. او از اين کار لذت خاصي مي برد. وي سنوات آخر عمرش را در ميان مردم گذراند و به تبليغ و آموزش و ترغيب مردم به جهاد در راه خداي سبحان پرداخت و صداي وحدت و تقوا و ارزشهاي اخلاقي بود.
همه کساني که شيخ خاتون را مي شناسند آنچه را اکنون مي گويم تائيد مي کنند. شيخ خاتون به ايمان و تديّن و تقوا و فرهيختگي و دانش و صداقت و اخلاص و خوش خلقي و خوش رفتاري و خاکي بودن و تواضع در برابر کوچک و بزرگ و پاکي و مسئوليت پذيري و مردم دوستي... شهرت داشت.
شيخ خاتون شخصيت غير پيچيده و ساده اي داشت. چنانکه اميرالمؤمنين عليه السلام در وصف متقين مي فرمايد «حريزاً دينه» و «سهلاً أمره» بود. و البته علما بايد هم اينگونه باشند. انساني که رشد مي کند و مسئوليت مي پذيرد بايد اين گونه باشد. سهل امره يعني چه؟ يعني شخص پيچيده اي نيست. يعني اگر با او صحبت کني و از او چيزي بخواهي و يا مسئوليتي برعهده او بگذاري يا مسئوليتي را از او بگيري يا به جائي بفرستي يا ملاحظه اي را درباره اش مطرح کني يا از او انتقاد کني و يا به عملکردي از او اعتراض کني با مشکل مواجه نمي شود. اين که چطور گفته شود و از چه کلماتي استفاده شود...
انسان متقي «سهل أمره» است (متقيان وسايل زندگانى را دور از هر نوع تشريفات و خالى از هر زرق و برق، تهيه نموده و به آن قناعت مى ورزند) يعني طيب و طاهر و متواضع است و در او منيّت وجود ندارد. مثل آنچه که درمراسم يادبود شهيد محمد الحاج گفتم. در وجود اين فرد چيزي به نام محمد الحاج وجود نداشت. امروز نيز همان گونه است. کساني که شيخ محمد را مي شناختند، مي دانستند که در وجود او چيزي به اسم محمد علي خاتون وجود ندارد. آنچه در او وجود دارد بنده اي نيازمند است که به آخرتش توجه دارد... شخصيت او پيچيده و دشوار نبود. در عين حال وقتي با خطر مواجه مي شد متوقف نمي گرديد. وي به هرجا که بايد حضور مي يافت مي رفت. من در اين زمينه شواهد و داستانهاي زيادي درباره او به خاطر دارم. امروز مي توانم در تشريح شخصيت شيخ محمد خاتون بگويم که او نماد مکتب سيد عباس موسوي و مکتب شيخ راغب حرب بود. او جلوه اي از اين فرهنگ و اخلاق و رويه و شيوه و سلوک بود. وي با اين صفاتش در مدتي که در ميان ما مي زيست، حقيقتاً شخصيت پربرکتي داشت. به همين علت تاثير او در ميان مردم و جوانان عميق و گسترده بود. او فقط حرف نمي زد بلکه الگو بود. او خود به آنچه که مي گفت عمل مي کرد. دست کم طي 35 سال معلم و خطيب و مسئولي بود که رنج مسئوليت را تحمل مي کرد. ما بايد در کنار شيخ محمد ياد نسل اول برادران و خواهراني را زنده نگه داريم که جواني و عمر خود را در اين مسير صرف کردند. بيشتر آنها اکنون سالمند هستند و در دهه 50 و 60 و اواخر دهه 40 عمرشان هستند. آنها عمر و جواني خود را در اين مسير صرف کردند. برخي از آنها به شهادت رسيده اند. برخي نيز وفات يافته اند اگرچه عاشق شهادت بوده اند و اجر و منزلت شهدا را دارند و برخي ديگر از آنها منتظر هستند که شما و امثال شما هستيد. و ما بدّلوا تبديلا....
به برکت اين نسل نخست شمار زيادي از افرادي که اکنون شهيد شده اند يا وفات يافته اند (تربيت شدند) که اکنون قادر به شمردن آنها نيستيم. اين حرکت آغاز شد و تاکنون ادامه يافته است و نسل هاي متوالي در آن حضور داشته اند. اين حرکت به برکت اين نسل اول به وجود آمد به گونه اي که اکنون مي توانيم بگوئيم از روز نخست براساس تقوا شکل گرفت و به همين علت بود که دوام يافت زيرا براي خدا و در راه خدا بود و به همين علت مورد عنايت خدا بود و خداوند آن را حفظ کرد. من نمي خواهم بگويم که نسل هاي بعدي اين گونه نبودند. نسل اول در آرزوي چيزي از اين دنياي بي ارزش نبودند. آنها در سخت ترين شرايط امنيتي و اجتماعي و معيشتي و در حالي زندگي مي کردند که در هر لحظه و هر جائي در انتظار کشته شدن بودند. خطر در همه جا و همه وقت آنها را تهديد مي کرد. آنها با عشق به تکليف خود عمل مي کردند و با اشتياق به دنبال شهادت بودند. آنها در همه برهه ها با بردباري و صبر، صداقت خود را به خدا ثابت کردند. خداوند به آنها قدرت پايداري داد و به آنها عزت بخشيد و پيروز گردانيد. و بر تعدادشان افزود تا امروز اين گستردگي به وجود آمد. از برکت نسل نخست فرزندان اين نسل و نوادگان آنها و همه کساني که به آنها پيوستند نيز در همان ساختار قرار گرفتند. آنها با همان روحيه اين راه را ادامه دادند.
برخي پايگاههاي اينترنتي فقط براي بدنام کردن اين راه تاسيس شده اند. نشانه آن نيز شهدا هستند. اين شهدا فرزندان و نوادگان نسل اول هستند. شهدايي که وصيت نامه هايشان را مي خوانيم و سخنانشان را مي شنويم و چهره هاي نوراني شان را مشاهده مي کنيم و شاهد ايثارگري هاي عظيم آنها هستيم. افرادي که پيروزي سال 2000 را رقم زدند و بيشترين سهم را در پيروزي 2006 داشته اند. فرزندان و نوادگان نسل اول اکنون با خون خود مسئوليت در هم شکستن بزرگترين نقشه استکباري آمريکا و صهيونيسم را که تکفيري ها مجري آن هستند برعهده دارند. آنها مي خواهند منطقه را نابود کنند و مقاومت را از بين ببرند. آنها همان فرهنگ و همان استقامت را دارند. ما بايد اين روحيه را حفظ کنيم. اين روحيه در معرض هدف است. راه و نيروها و عرصه فعاليت ما در همه جا با جنگي سخت روبروست. روحيه و معنويت و اراده و عزم و اعتمادشان به خطي که دنبال مي کنند و اعتمادشان به انديشه هايشان و اعتمادي که به راهشان دارند و اعتمادي که به يکديگر دارند همگي هدف (دشمن) هستند. اين اقدام از طريق شايعاتي که اينجا و آنجا منتشر مي شود صورت مي گيرد. جنگي که عليه اين راه صورت مي گيرد از روز نخست و نه فقط از طريق جنگ نظامي و خونين ، همواره براي هدف قرار دادن انديشه و قلب و اراده آن بوده است اما آنها مقاومت کرده اند و اراده شان قويتر شده است و پيش رفته اند. راهي که امروز ما مي پيمائيم به برکت اين نسلها اعم از نسل موسس تا فرزندان و نوادگان و برکت خون شهدا و نفس هاي پاک و حضرت شيخ محمد خاتون و علما و مسئولان و مجاهدان و فرماندهان و مجاهداني که در اميد شهادت بوده اند و از دنيا رفته اند ادامه خواهد يافت. با اطمينان و اعتما د کامل مي گويم که اين راه ادامه خواهد يافت. من به شما اعلام مي کنم که هيچ کسي قادر نخواهد بود راه مقاومت اسلامي در لبنان را نابود کند. اين چيزي بود که سيد عباس موسوي گفت. هيچ کس نخواهد توانست راه حزب الله را چه از نظر رويحه و شادابي و عزت و کرامت و صلابت اراده و عزم و ايمان و يقين و تصميم قاطع براي ادامه حضور در همه عرصه هاي چالش و در هرجائي که موضع خداوند باشد و جهاد در راه خدا باشد و کلام خدا باشد و ايثار در راه خدا باشد نابود کند. در اين امر يقين وجود دارد، زيرا اين راه متعلق به خدا بوده است و خواهد بود و خداوند حافظ و حامي آن است و به آن کمک مي کند.
سيد حسن نصرالله دبيرکل حزب الله لبنان در ادامه سخنان خود تصريح کرد : علماي بزرگ در لبنان اين فرصت را دارند که از اين تريبون به آن تريبون و از جايي به جاي ديگر بروند و سخن حق را بگويند و فرياد حق برآورند بدون آن که کشته شوند، مگر در برخي موارد؛ اما در جهان اماکن زيادي هست که چنين امکاني وجود ندارد، اجازه بدهيد امروز کاملا شفاف و بي تعارف باشيم، يکي از اين اماکن سرزمين شبه جزيره عربي است که حکومتي در آنجا تاسيس شده است و اين سرزمين ظالمانه و به دروغ عربستان سعودي ناميده شده است. سرزمين حرمين (شريفين)، سرزمين رسول خدا (ص) و اهل بيت (ع) و صحابه ايشان، سرزمين مجاهدان بدر و أحد، سرزمين اسلام؛ اين سرزمين به نام يک خاندان ناميده شده است، خاندان آل سعود خودش را با جنايت و کشتار و ايجاد رعب و وحشت بر ملت جزيره العرب تحميل کرده و در کتاب هاي تاريخ نيز به اين امور اشاره شده است.
حتي تاريخ نويسان خود آل سعود نيز از اين حقايق سخن مي گويند و از آن به عنوان افتخارات بنيانگذار و باندهاي جنايتکاري که مي کشتند و سر مي بريدند، ياد مي کنند. عربستان سعودي با حمايت انگليس و پول و توپخانه اين کشور، به عنوان بخشي از طرح استعماري انگليس براي سيطره بر کشورهاي ما، روي استخوان هاي ملت جزيره العرب و سيلي از خون اين ملت و قبايل و عشاير آن بنا شده است. اين کار همزمان با مقدمه چيني براي ايجاد رژيمي ديگر در سرزمين فلسطين، با کشتار و بر روي اجساد و سيلي از خون صورت گرفت. اين رژيم اسرائيل نام دارد. در آن سرزمين (عربستان) هيچ عالم ديني يا اصلاحگري امکان نقد و اعتراض ندارد. بحث و جدل ممنوع است و اين موضوع به شيعيان و منطقه الشرقيه محدود نمي شود. چه شيعه يا سني، مسلمان يا غيرمسلمان، ملي گرا يا ليبرال و هر کس ديگر در اين کشور نمي تواند اعتراض يا بحث و جدل کند. به همين سبب امروز در برابر حادثه اي هولناک قرار داريم. حادثه اي بسيار بزرگ. ممکن است آل سعود کاري را که انجام دادند کوچک بدانند زيرا اين ملت را کوچک مي شمارند، اما اين حادثه را نمي توان کوچک شمرد. اعدام يک عالم ديني بزرگ و مجاهد و اصلاح طلب به نام شيخ نمر النمر حادثه اي نيست که بتوان ساده از کنار آن عبور کرد. به هيچ وجه. مي خواهيم به صورت سلسله وار و منطقي و آرام در اين باره سخن بگوييم.
نصرالله در ادامه با طرح اين سوال که «چرا شيخ النمر را اعدام کردند، گناه و جرم وي چه بود؟» افزود: آيا دستگاه قضايي سعودي توانست ثابت کند که شيخ النمر سلاح به دست گرفته و با سلاح جنگيده است؟ صرف نظر از اين که چنين اقدامي قانوني يا غيرقانوني است. آيا وي گروهي مسلح تشکيل داده است. آيا به جنگ و حمل سلاح دعوت کرده است يا اين که همه کارهاي وي مسالمت آميز بوده است، مثل ديگر علما در منطقه شرقيه. مثل علما و رهبران در بحرين که همه آنها به زندان افتاده اند و شيخ سلمان، شيخ مقداد، عبدالوهاب حسين و... از آن جمله هستند. اين افراد چرا به زندان افتاده اند؟ آيا به خشونت و جنگ دعوت کرده اند و سلاح به دست گرفته اند؟ هرگز. برخي از آنها از داخل زندان هاي آل خليفه در بحرين بيانيه صادر مي کنند و زير آن را هم امضا مي کنند و از ملت بحرين مي خواهند مسير خود را به صورت مسالمت آميز ادامه دهند و بر اصل مسالمت آميز تاکيد مي کنند. اين بيانيه آل خليفه و حکومت آل خليفه را محکوم مي کند. حکومتي که برخي افراد را به زندان مي اندازد و به آنها ظلم مي کند و اين در حاليست که آنها از داخل زندان بر مسالمت آميز بودن تحرکات تاکيد مي کنند. شيوه و رفتار آنها اين است. مشکل شيخ النمر نيز همين است. مشکل واقعي وي اين است که فرياد حق خواهي برآورد. انساني بسيار شجاع بود. مي توان شيخ النمر را بسيار شجاع دانست. وي در سخناني که ايراد مي کرد و در زمان و مکاني که اين سخنان را ايراد مي کرد بسيار شجاع بود. وي با قدرت سخن مي گفت. وي انساني اصلاح طلب بود و حقوق مردم جزيره العرب را مطالبه مي کرد که به دروغ عربستان سعودي ناميده شده است. وي مي گفت ملت اين کشور حق دارند حکام خودشان را انتخاب کنند، نه اين که شاهزاده ها حکومت آنها را از يکديگر به ارث ببرند. وي مي خواست اين ملت به ثروت هاي خود دست پيدا کند نه اين که شاهزاده هاي آل سعود اين ثروت ها را غارت کنند و بر ثروت خود بيفزايند در حالي که ملت فقير و فقيرتر مي شود. وي خواستار آزادي هاي طبيعي بود که هر انساني در هر جاي جهان آنها را مطالبه مي کند. وي اين خواسته ها را شجاعانه و به صراحت مطالبه مي کرد. ولي هر کس حرف بزند اعدام مي شود. هر کس اعتراض کند اعدام مي شود. اين همان عربستان سعودي است که مي خواهد دموکراسي را در منطقه گسترش دهد و از آزادي ها در منطقه دفاع کند. امروز روز محکوميت بزرگ اين رژيم است. امروز خون شيخ النمر چهره، اجساد، تاريخ، حاضر و آينده آل سعود را تا روز قيامت فرا گرفته است و در دنيا و آخرت گريبان گير آنها خواهد بود. آيا شيخ النمر خواستار تجزيه کشور شده بود؟ به صراحت بگويم که آمريکا از شيعيان منطقه شرقيه مي خواست که اين را بگويند. بگويند ما در منطقه شرقيه نفت داريم و مي خواهيم جدا شويم و حکومتي مستقل داشته باشيم. آمريکاييها چند سال پيش چنين چيزي را به برخي از رهبران در منطقه شرقيه پيشنهاد کردند اما رهبران شيعيان و علماي شيعه در منطقه شرقيه جدايي و تجزيه طلبي را رد و اصرار کردند که بخشي از کشور خود باشند. اين وفاداري ملي و انساني و قومي چگونه پاسخ داده مي شود؟ با شمشير، به هر کس که اعتراضي يا انتقادي بکند، پاسخ داده مي شود. واقعيت ماجراي شيخ النمر همين است. هيچ چيز ديگري نيست. متاسفانه برخي از کساني که پول مي گيرند و مي نويسند، مي گويند اين حکم قانوني است. اين حکم بر چه اساسي قانوني است؟ آيا شما از پرونده وي اطلاع داريد و تحقيق کرده ايد که وي واقعا محاکمه شده است؟ همه اين محاکمه ها صوري بود و حتي آنها از داشتن وکيل مدافع هم محروم بودند. حتي متهم نمي تواند از خودش دفاع کند.
دبيرکل حزب الله لبنان ادامه داد: نکته و سوال ديگر اين است که چرا اينقدر بر اعدام و آن هم دقيقا در شرايطي که منطقه در آن قرار دارد، اصرار مي کنند. در سال هاي گذشته کشورها، حکومت ها، شخصيت ها، مراجع ديني شيعي و اسلامي تلاش زيادي کردند و پيام هاي زيادي براي پادشاه عربستان و شاهزاده هاي سعودي و مسئولان سعودي ارسال کردند و از آنها خواستند (شيخ النمر) را عفو کند يا دست کم حکم اعدام را اجرا نکند. مي توانستند حکم اعدام را اجرا نکنند و شيخ النمر هم در زندان بماند تا ببينند بعدا چه مي شود. اما چرا بر اجراي حکم آن هم در اين زمان اصرار داشتند؟ مي توانستند مسئله را به تعويق بيندازند و اعدام را اجرا نکنند و عفو کنند و دل مردم را به دست بياورند و اختلافات را کاهش دهند. در شرايط حاکم بر منطقه، برخي از افراد اميدوار بودند سعودي ها عاقلانه رفتار کنند و ميانه روي داشته باشند. آنها اميدوار بودند اين نظام گفتگوهاي سياسي با ايران و کشورهاي منطقه و گروه هاي سياسي ديگر و نيز گفتگو در يمن، سوريه، عراق، بحرين، ليبي و منطقه را بپذيرد. برخي اميدوار بودند اين نظام درها را براي برون رفت از بحران هاي ويرانگر موجود در منطقه از طريق مذاکره و گفتگو و رفتارهاي مثبت باز کند، به همين سبب اجراي اين حکم اعدام، بسيار شوکه کننده و غافلگير کننده بود. البته براي من غافلگير کننده نبود. زيرا من و برادران مي دانيم که رژيم سعودي شيوه ديگري دارد و اجراي اعدام اين مسئله را تاييد مي کند. اعدام شيخ نمر النمر براي کشورهاي عربي و اسلامي پيامي دارد. پيامي خونين از جانب عربستان که با شمشير و قطع گردن ارسال مي شود. اين پيام مي گويد نظام سعودي به جهان اسلام و طوايف اسلامي و افکار عمومي اسلامي و بين المللي و جهاني هيچ اهميتي نمي دهد و براي چيزي به نام افکار عمومي در جهان ارزش و اعتباري قائل نيست. آنها همچنين براي دوستان که با ارسال پيام (خواستار اجرا نشدن حم شدند) و احساسات ميليون ها مسلمان در جهان که با يک کردار يا رفتار مشخص جريحه دار مي شود، اهميتي قائل نيستند. بدتر از همه اين که نه تنها شيخ را اعدام کردند بلکه جسد پاک وي را به خانواده اش تحويل نمي دهند. آنها در زمان حيات وي تلاش کردند او را ساکت کنند و پس از شهادت نيز جسد وي را در اختيار گرفته اند و تحويل نمي دهند. اين پيام همچنين حاوي اين نکته است که هر کس از آل سعود انتقاد يا از به آنها اعتراض کند خونش ريخته مي شود. مگر مخالفان خود را در کشورهاي مختلف جهان تحت تعقيب قرار ندادند و آنها را به سبب نوشتن کتاب هاي اعتراض آميز عليه آل سعود، نکشتند؟ هر کس حرفي زد يا موضعي اتخاذ کرد، عليه وي توطئه کردند حتي اگر لازمه اين کار ويران کردن يک کشور يا به جريان انداختن جنگ داخلي در يک کشور باشد. نيازي نيست به اسامي اشاره شود. آنها مي گويند نظام ما هيچ نقد و اعتراضي را نمي پذيرد و هر بحث و جدلي را رد مي کند، يا در کشور ما مثل گوسفند زندگي مي کنيد يا اين که مثل گوسفند کشته مي شويد. راه ديگري نيست. پيام اين است. نکته ديگري که در پيام (رژيم آل سعود) وجود دارد اين است که آنها با اجراي اين حکم اعدام فتنه جديدي درست نمي کنند زيرا فتنه از اصل وجود دارد بلکه در آتش اين فتنه مي دمند و آن را گسترش مي دهند. اين اعدام همچنين به همه عقلا که اميد به رفتار عاقلانه سعودي و گفتگوي آن با طرف هاي ديگر داشتند اين پيام را مي دهد که هيچ گفتگو ، تعقل ، ميانه روي و مذاکره اي در کار نيست بلکه هر چه هست کشتار و خونريزي و جنگ هاي ويرانگر بيشتر است. پيام اين است. نکته بعدي اين که عربستان سعودي با اين اقدام بيش از هر زمان ديگري چهره واقعي و استبدادي و جنايتکارانه و تروريستي و تکفيري خود را نشان داد. البته آنها هر روز اين چهره را به نمايش مي گذارند نه اين که اين موضوع محدود به روز اعدام شيخ النمر باشد. آنها در ده ماه گذشته هر روز اين چهره را در يمن به نمايش مي گذارند. گلوله باران مي کنند و مي کشند و ويران مي کنند و آواره مي کنند و مانع از هرگونه گفتگو و مذاکره و حل سياسي مي شوند و مرتکب جناياتي مي شوند. در يکي از مراحل مي گفتيم هدف از جنگ سعودي عليه يمن سيطره مجدد بر يمن و تحت سلطه درآوردن اين کشور است. پس از ده ماه بايد بگوييم هدف از جنگ سعودي عليه يمن ويران کردن اين کشور و کشتار ملت اين کشور و گرفتن انتقام از اين ملت است همانگونه که از شيخ النمر انتقام گرفت، زيرا در يمن زنان و مرداني هستند که به آل سعود «نه» گفته اند. آنها اعتراض کردند و تسليم شدن در برابر آل سعود را رد کردند و خواستار آزادي شدند و دوران بردگي را پشت سر گذاشتند. يمني ها ماهيت واقعي سعودي ها را برملا و فساد و ظلم و تروريسم آنها را رسوا مي کنند به همين سبب آنها (آل سعود) چنين چيزي را تحمل نمي کنند و خواستار حل سياسي در يمن نيستند بلکه به دنبال ويراني يمن هستند، صرف نظر از اين که جايگزين چه خواهد بود. براي آنها مهم نيست که پس از آن عبدربه منصور هادي (رئيس جمهور سابق و فراري يمن) يا (گروه تکفيري صهيونيستي) داعش يا القاعده خواهد آمد يا جنگ داخلي و هرج و مرج گسترده به وقوع خواهد پيوست. من احساس مي کنم آنچه که اکنون جنگ يمن را اداره مي کند روحيه انتقامجويي است و هيچ اهداف سياسي در کار نيست. ماهيت واقعي آل سعود همين است. کينه هاي نهفته اي که بر اذهان و تصميم گيري هاي آنها سايه انداخته است.
سيد حسن نصرالله دبيرکل حزب الله لبنان در ادامه سخنراني خود که به صورت ويدئوکنفرانس در مراسم گراميداشت علامه مجاهد الشيخ محمد خاتون در بيروت برگزار مي شد، تاکيد کرد خون شهيد النمر، پايان کار رژيم آل سعود را رقم خواهد زد.
به گزارش شبکه تلويزيوني المنار، سيد حسن نصرالله گفت: پيام اقدام روز گذشته و پيام اين اعدام آن است که رژيم سعودي بر ادامه نبرد، قتل و رويارويي مستمر اصرار دارد و هيچ جايي براي گفتگو، مذاکره، يا تعقل يا اعتدال وجود ندارد. پس از موضع گيري در برابر جنايت اعدام شيخ النمر و علت اصرار بر اين اعدام، بايد درباره مسئوليت در برابر اين حادثه سخن گفت. چند نکته را به سرعت در اين باره بيان مي کنم. موضع گيري هايي روز گذشته اتخاذ شد که در صدر آن موضع گيري هاي مراجع ديني شيعي و جمهوري اسلامي ايران قرار داشت که مسئله اي طبيعي است. ما همچنين شاهد موضع گيري هاي برادران مان از علماي اهل تسنن، علماي مسلمان سني و مراجع سني و گروه هاي سياسي و جهادي منتسب به اهل سنت بوديم که بسيار گرانقدر و مهم بود که از آن قدرداني و تشکر مي کنيم، زيرا در ناکام گذاشتن اهداف آل سعود اساسي است. آل سعود خواهان به راه انداختن فتنه بين شيعيان و سني ها هستند. آنها از سال ها قبل اين فتنه انگيزي را آغاز کردند و تلاش مي کنند اين فتنه را در همه جهان از جمله افغانستان، پاکستان، نيجريه، اندونزي، لبنان، سوريه و عراق به راه بياندازند. هر جايي که مشکلي بين شيعه و سني باشد، به دنبال رد پاي سعودي، انديشه، پول و تبليغات آن بگرديد. زماني که علماي سني اين اعدام را محکوم مي کنند، نقش عظيم تاريخي و اسلامي در جلوگيري از تحقق اين هدف ايفا مي کنند.
اما به برادران شيعه مي گويم که نبايد اين مسئله را به مسئله اي شيعي- سني تبديل کنند و چنين مطالبي را مطرح کنند. آل سعود شهيد الشيخ نمر النمر را کشت ، نقطه سر خط. اين مسئله را نبايد به پاي اهل سنت گذاشت. حرکت در مسير فتنه شيعي- سني خدمت به قاتلان شيخ النمر و خيانت به خون شيخ النمر است.
هر جوان شيعه اي که از اين مسئله ناراحت است و در پايگاه هاي اجتماعي يا شبکه هاي تلويزيوني و راديويي يا مدرسه، دانشگاه، خيابان، فروشگاه، کارگاه يا هر شغلي اظهارنظر مي کند، جايز نيست در چنين مسيري حرکت کند. هر چند که ممکن است در بين شيعيان افراد احساساتي يا نفوذي وجود داشته باشند. ما افراد واقع بين و واقع گرا هستيم و در بين شيعيان نفوذي هايي وجود دارند که با سازمان هاي اطلاعاتي انگليس، آمريکا و آل سعود ارتباط دارند. عده اي هم ممکن است با موضع گيري و سخنان خود به هدف قاتلان و نه شهيد خدمت کنند.
مسئله ديگر آن است که بايد واقعيت را به جهانيان بگوييم. زمان آن فرا رسيده است که همه شخصيت هاي ديني، سياسي، رسانه اي، حزبي، اجتماعي، فرهنگي و حقوقي در جهان عرب و اسلام و حتي در همه جهان حرف حقي را بزنند که شيخ نمر النمر بيان مي کرد. زمان آن فرا رسيده است که حرف حق در برابر اين رژيم طاغوت که اسلام و امت اسلامي را ويران مي کند، بيان شود. زمان آن فرا رسيده است که با شجاعت و بدون در نظر گرفتن هيچ محاسبه يا ملاحظه اي به همه جهان بگوييم سرچشمه، کارگاه، پايه و اساس، مبدا و منشا انديشه هاي تکفيري که ويرانگر و عامل قتل و کشتارهاست و همه ملت هاي جهان چه مسلمان و چه مسيحي را تهديد مي کند، از اين رژيم از اين خاندان از آل سعود و از مکتب سعوديهاست. آل سعود هر کاري که مي خواهند انجام دهند، ديگر نبايد سخنان تشريفاتي و ملاحظه کارانه بيان کرد. کتابهايي را که داعش تدريس مي کند همان کتاب هاي رژيم آل سعود است و به همين علت همان تربيت و منشاء هر دو يکي است و شاهد رفتار مشابه آنها هستيم. تاريخ آل سعود و سابقه داعش منطبق بر يکديگر و يکسان است و هر دو از يک تربيت ديني نشات مي گيرد.
زمان آن فرا رسيده است که اين واقعيت را به جهانيان بگوييم اين گروه هاي تروريستي و تکفيري عامل قتل و تخريب ابزارهايي بيش نيستند و تامين کننده مالي، تسليحاتي، امکانات، تسهيلات، اردوگاه هاي آموزشي و تجربه و حمايت همه جانبه رژيم آل سعود است و به همين علت آنها شريک همه خون هايي هستند که در کشورهاي عربي و اسلامي بر زمين ريخته مي شود. زمان آن فرا رسيده است که اين واقعيت به جهانيان گفته شود زميني به نام شبه جزيره عربي وجود دارد که فريبکارانه، ظالمانه، ستمگرانه، دروغگويانه و به باطل و با جعل پادشاهي« العربيه السعوديه» نامگذاري شده است. در آن ملت مظلومي هستند که گروهي فاسد، غارتگر و سارق ثروت ها بر آن حکومت مي کنند و هر زمان که حرف بزنند سر آنان را با شمشير قطع و آنان را به جنگ با خدا و پيامبر (ص) متهم مي کنند، زيرا خود را خدا و پيامبر مي دانند. آنها روحيه اي متکبرانه و قلدرمآبانه دارند. زمان آن فرا رسيده است که جهان، اين رژيم ناقض حقوق بشر را از سازمان ها و موسسات حقوق بشر اخراج کنند. اين رژيم حتي ساده ترين حقوق انساني را هم براي ملت خود به رسميت نمي شناسد. زمان آن فرا رسيده است که جهان اين رژيم را رژيم استبدادي، جنايتکار و تروريست اعلام کند. به جاي آنکه جهان سرگرم تهيه فهرست گروه هاي تروريستي باشد بايد آل سعود را که پدر و مادر و سرچشمه تروريسم است، معرفي کند. چرا به جزئيات مي پردازند و مسئله اصلي را رها کرده اند. زمان آن رسيده است که به جهانيان گفته شود در صد سال گذشته، اين رژيم تا چه اندازه به انگليس و پس از آن آمريکا و اسرائيل در منطقه ما خوش خدمتي کرده است و تا چه اندازه به ملت ها و کشورهاي منطقه و مسئله اصلي ما در فلسطين آسيب زده است. زمان آن فرا رسيده است که همه اين حقيقت ها بيان شود.
البته برده پول، برده قدرت و برده دنيا به چاپلوسي طاغوت ها ادامه خواهند داد. اما در اين امت از علما، سياستمداران، رهبران، نخبگان، فرهيختگان، روزنامه نگاران، ملت ها، مردان و زنان آزادگان زيادي هستند.
امروز مهمترين پاسخ به اعدام شهيد بزرگ شيخ نمر النمر، برعهده گرفتن اين مسئوليت است. چرا او را کشتند؟ زيرا سخن حق را با شجاعت بيان مي کرد. آنها مي خواستند اين سخن حق را که شجاعانه از حنجره او خارج مي شد، ساکت کنند. مسئوليت همه امت امروز آن است که به حنجره شهيد الشيخ نمر النمر تبديل شود و سخن حقي را که او بيان مي کرد، تکرار کند و حق را علنا و با شجاعت کامل بيان کند، هر چند که تاوان گفتن سخن حق، حکم اعدام باشد. آل سعود نمي تواند همه مردم را بکشد. اين فريبکاري و جعل بايد پايان يابد و برملا شود. خريدن افراد با پول بايد پايان يابد. اکنون زمان بيان حق است که شخصيت هاي بزرگ با خون خود هزينه آن را پرداخت مي کنند. بايد مدارا کردن و مسامحه پايان يابد. اميدواري به گفتگو يا تعقل سعودي تمام شد. ما در برابر رژيمي قرار داريم که غرق در فتنه گري، قتل و خونريزي است و حاضر نيست هيچ شکافي در ديوار سياهي که احداث کرده است، ايجاد شود. اين مسئوليت برعهده علما، سخنرانان و همه افراد است. نبايد از سرزنش، سرزنش کنندگان در عمل کردن به اين مسئوليت هراسي داشته باشيم. ما بايد اين مسئله را براي ملت ها و امت خود تشريح کنيم که از جمله بزرگترين جهادها در شرايط کنوني است. بيان حقيقت ها درباره آل سعود از بزرگترين جهادهاست. زيرا با تهديد و اهانت روبرو و دشنام داده خواهد شد و ميليون ها دلار و صدها ميليون دلار براي نابود کردن او، نام او، خانواده اش و کرامت او هزينه خواهد شد.
مي بينيد اين افراد حقير چه مي کنند. من نمي خواهم مسئله را شخصي کنم اما اين نمونه را يادآوري مي کنم. ده ماه پيش که من درباره مسئله يمن سخنراني کردم و موضع خود را در حمايت از ملت يمن بيان کردم، روز بعد در مطبوعات سعودي و در پايگاه هاي اجتماعي سعودي مقاله هايي نوشتند و تبليغاتي به راه انداختند که فرزندم شهيد هادي نصرالله در مقاومت کشته نشد، بلکه در کلوپ شبانه اي در بيروت بود و مشکلي در آن پيش آمد که تيراندازي شد و او در اين تيراندازي کشته شد اما او را شهيد اعلام کردند. البته هفده سال است که درباره فرزندم سخن نگفته بودم. ما در برابر افرادي قرار داريم که تا اين حد پست و دچار انحطاط اخلاقي هستند و حتي در خصوص شهيدي که خداوند افتخار آن را به ما داد، مي گويند در کلوپ شبانه کشته شد. زيرا فرزندان آنها و فرزندان سران آنها و شاهزاده ها که خود را فرزندان ولي امران مسلمانان مي دانند، به کلوپ هاي شبانه تردد مي کنند و در کلوپ هاي شبانه مي ميرند. فرزندان ما در جبهه هاي نبرد در دفاع از لبنان، فلسطين، امت و اسلام کشته مي شوند. اينها فرزندان و پسران ما هستند.
من به شما مي گويم پاسخ به اعدام عالم جليل القدر شهيد شيخ نمر باقر النمر، پاسخ زينب گونه است و مردم بايد حقيقت را مانند حضرت زينب (س) در جلسه ابن زياد و جلسه يزيد بن معاويه بيان کنند و از هيچ کسي نهراسند و ملاحظه اي را در نظر نگيرند. بايد اين خون هايي که ظالمانه در يمن و جزيره العرب و زندانهاي آن بر زمين ريخته شد و در هر سرزمين عربي و اسلامي که در نتيجه انديشه ها، پول و سلاح آنها خوني بر زمين ريخته مي شود، اين خون ها پايان کار اين رژيم و اين خاندان را خواهد نوشت. سنت هاي الهي و سنت هاي تاريخي اينطور نشان مي دهد. زماني که يک رژيم عقل خود و ساده ترين احساسات انساني را از دست مي دهد، به پرتگاه و فروپاشي رسيده است. من هم مانند همه کساني که روز گذشته گفتند تاکيد مي کنم نشانه هاي پايان کار اين رژيم فاسد، جنايتکار، ظالم، مستبد، تکفيري و تروريستي پديدار شده است. براي شيخ النمر و همه شهدا رحمت و علو درجات را مسئلت مي کنيم.
اما به کساني که دو هفته است از زمان شهادت برادر سمير القنطار مي گذرد، منتظر هستند، مي گويم قدرت خون و قدرت مقاومت، همچنان سربازان و افسران دشمن را از دريا تا آخرين نقطه در مرزها وادار کرده است تا در سوراخ ها پنهان شوند. آنها منتظر و ما هم منتظر هستيم. آنها در وحشت هستند و ما چشم انتظار هستيم. ما اميد زيادي به خداوند سبحان داريم. مهم آن است که آنها بفهمند قتل برادران و ريختن خون ما نمي تواند بدون پاسخ بماند و آنها بايد بهراسند و پنهان شوند. اما در هر صورت ما منتظر هستيم و خداوند منتظران را دوست دارد. اين پاسخ (به ترور شهيد القنطار) ان شاء الله قطعي است.