قدرت و نفوذ منطقه اي ايران غصه گلوگير ترامپ
همانطور که دولت اوباما با برجام حق هسته اي ايران را به رسميت شناخت دولت ترامپ نيز چاره اي جز پذيرش ايران به عنوان يک قدرت منطقه اي ندارد.
موضوع نفوذ و قدرت منطقه اي ايران يکي از موارد مهم مخالفت مقام هاي دولت ترامپ با جمهوري اسلامي است و هريک سعي دارند به زبان هاي متفاوت ديپلماتيک، تحريم و تهديد ايران ناراحتي خود را از افزايش نفوذ تهران در منطقه علي رغم فشارهاي سياسي و اقتصادي ابراز نمايند و تهران را متقاعد نمايند که در درون مرزهايش محصور بماند.
براي ترامپ دردآور است که اعتراف کند که امريکا در خاورميانه 7 هزار ميليارد دلار هزينه کرده اما در مقابل چيزي جز نفرت و خشم مردم منطقه و شکست عايدش نشده است و در عوض ايران بدون اينکه هزينه اي نمايد هر روز حوزه نفوذش در منطقه گسترده تر مي شود.
ترامپ به روشني بيان مي کند که بدترين اشتباه دوران رياست جمهوري در امريکا را جرج بوش هنگامي کرد که تصميم گرفت به خاورميانه لشکر کشي نمايد اما او نيز به جاي تصحيح اشتباه گذشته، با تحريک رژيم صهيونيستي و تطميع جناح کودتاگر سعودي همچنان راه گذشته را طي و به زعم خود تصور مي کند که مي تواند با اهرم هاي تهديد و فشار نفوذ جمهوري اسلامي را در منطقه به نفع صهيونيست هاو جناح کودتاگر سعودي کاهش دهد.
با اين حال تجربه گذشته نشان داده است که نه تهديد و نه تحريم براي جلوگيري از نفوذ و قدرت ايران کارساز نيست چنانچه در دوره دولت اوباما نيز شديدترين تحريم ها که از پشتوانه بين المللي برخوردار بود کارساز نشد و سرانجام دولت اوباما بر اساس توافق برجام حق هسته اي ايران را به رسميت شناخت.
دولت ترامپ به خوبي مي داند که مولفه هاي نفوذ ايران در منطقه سخت افزاري نيست چرا که در غير اين صورت اکنون امريکا بايد با هزينه 7 هزار ميليارد دلاري، به ميدان آوردن بيش از شصت کشور اروپايي وعربي به همراه رژيم صهيونيستي و انتقال هزارن مزدور تروريست از سراسر جهان به سوريه و عراق، مداخله مستقيم نظامي و کمک هاي تسليحاتي و اطلاعاتي به گروه هاي تروريستي هم دمشق و هم بغداد را به تسخير خود در مي آورد.
به راستي چگونه ممکن است که امريکا با اين همه هزينه و و آوردن دهها هزار نظامي و استقرار آنها در افغانستان، عراق، سوريه، قطر، بحرين و... هزينه 7 هزار ميليارد دلاري هيچ دستاوردي نداشته، اما ايران با کمترين هزينه طرح هاي امريکا را به شکست کشانده است؟
بر اين اساس است که ترامپ در سخنراني اش در مجمع عمومي سازمان ملل به حربه شکاف حاکميت/ ملت متوسل مي شود و مدعي مي شود مردم ایران بهای طرحهای توسعه طلبانه نظام خود را میپردازند.
اين رويکردي است که از زبان مايک پمپئو وزير امور خارجه و جان بولتون مشاور امنيت ملي امريکا نيز دنبال مي شود و سرمشقي است که از سوي دولت امريکا در اختيار بنگاههاي تبليغاتي چون بي بي سي فارسي قرار مي گيرد و اين بنگاهها ماموريت مي يابند که نفوذ و قدرت منطقه اي ايران را با تعريفي جديد و ساختگي از منافع ملي و شوراندن مردم عليه منافع ملي محدود نمايند.
ماموريتي که به موازات سخنراني ترامپ در مجمع عمومي سازمان ملل از سوي بي بي سي فارسي با تقسيم بندي منافع کشور به دو بخش منافع عمق استراتژيک و منافع ملي تقسيم، و وانمود مي شود که جمهوري اسلامي به جاي تامين منافع ملي در انديشه تامين منافع عمق استراتژيک خود است. اين سفسطه بازي بي بي سي فارسي جايي تعجب آور است که مي کوشد منافع عمق استراتژيک ايران را در تضاد با منافع ملي قلمداد نمايد در حاليکه ساده ترين تعريف منافع ملي مبتني بر تلاش براي حفظ اهداف یک دولت در سطح بینالمللی برای افزايش امنيت وجودي، امنیت رفاهی، حفظ و ازدیاد قدرت کشور در روابط با کشورهای دیگر و پرستيژ است.
جالب است که بي بي سي فارسي روشن و وقيحانه از ايران مي خواهد که به نفع منافع عمق استراتژيک امريکا عقب نشيني نمايد و به منافع ملي بپردازد و ريشه فشارهاي امريکا عليه مردم را نيز در اين مي بيند که آنها عليه منافع کشور به پا خيزند و رهبران خود را وادار نمايند به نفع امريکا از عمق استراتژيک خود عقب نشيني نمايد.
البته اينکه ترامپ از افزايش اقتدار و نفوذ ايران در منطقه عصباني و نگران است فقط به اين سبب نيست که رژيم هاي دست نشانده اي چون رژيم صهيونيستي و عربستان در منطقه به حاشيه خواهند رفت بلکه او به خوبي مي داند که نفوذ ايران نفوذ تمدني و معنوي مبتني بر حق گرايي و حمايت از مظلوم در برابر ظالم است که بر فطرت هاي پاک انسانها نهادينه شده است و اين گفتمان و نفوذ مي تواند علاوه بر خاورميانه سراسر جهان را در نوردد و با شکل گيري قطب هاي جديدي که به دنبال سلطه بر ديگر کشورها نيستند يکجانبه گرايي امريکا را به چالش کشيده و در تبديل امريکا به کشوري عادي تسريع نمايد.
در چنين شرايطي است که به نظر مي رسد علي رغم ادعاي ترامپ که لحظاتي قبل از سخنراني در مجمع عمومي سازمان ملل گفت براي ايران راهي جز تغيير رفتار وجود ندارد، براي دولت او چاره اي جز سرفرود آوردن در برابر نفوذ معنوي وقدرت ايران در منطقه وجود ندارد و اين اوست که بايد همچون اوباما که در برابر دانش هسته اي ايران سرفرود آورد در مقابل نفوذ منطقه اي ايران سرفرود آورد و قدرت منطقه اي ايران را به رسميت بشناسد.
-------------------------------------------
رضا محمدمراد