کاربران شبکه های اجتماعی از نگاه پر صلابت شهید والامقام محسن حججی در هنگام اسارتش در دست تروریستها دلنوشته هایی را منتشر کردند.
به گزارش سرویس فضای مجازی خبرگزاری صدا و سیما؛ چند روز پیش گروه تکفیری تروریستی داعش مدعی شد یک رزمنده ایرانی را در مرز سوریه و عراق به اسارت گرفته است و عکسی نیز از اسارت این رزمنده ایرانی به همراه یک داعشی منتشر شد، روز بعد از انتشار خبر اسارت این رزمنده مدافع حرم که محسن حججی نام داشت، خبر به شهادت رسیدنش منتشر شد،
کاربران شبکههای اجتماعی به شهادت این مدافع حرم واکنش نشان دادند، اما آنچه که تب هشتگ "محسن حججی" را در فضای مجازی داغ کرد نگاه پر صلابت این شهید والامقام در هنگام اسارتش در دست تروریستها بود. در ادامه واکنشهای کاربران را که هر یک متنی زیبا در خصوص غرور، غیرت و صلابت این شهید مدافع حرم نوشتهاند را مشاهده کنید.
محسن حججی اعزامی از اصفهان و از لشکر ۸ نجف اشرف شهرستان نجفآباد، پس از 2 روز اسارت، به دست تروریستهای تکفیری در سوریه به شهادت رسید.
به قول عمان سامانی در وصف علی اکبر ع:
محسن جان!
راست،بهر فتنه قامت کرده ای/وه! کزین قامت،قیامت کرده ای.....
کربلا آید به یاد....
انشااللله با عبا عبد الله الحسین (ع) مشهور شود . ایران میتواند تمام داعش ها را نابود کند نمیدانم چرا این کار ار به تاخیر می اندازد . حاج قاسم عزیز کجایی نیروهایت به امید دستورت برای حمله به داعش نشسته اند . سردار دستور حمله بده و یک باره تمام این ابلیسهای کثافت را به درک واصل کن .
برای شهید محسن حُجَجی
چشمهایش
چشمهایش
مخزن الاسرار
کیمیاگر
فریاد بی صدا
دور ایران با یک نگاه
چشمهایش
دو واحد عشق
درد شیرین
رنج و سرمستی
چشمهایش
برهان قاطع
عین الیقین
بزم وصال
چشمهایش
مناجات نامه
ریاض الشعرا
زاد العارفین
چشمهایش
تسخیر ناپذیر
غرور و آزادی
چشمهایش
سربداران
کلُّ یومٍ عاشورا
کلُّ ارضٍ کربلا
چشمهایش
جای پای خورشید
پنجره ای به حرم
روزنه ای به خدا
چشمهایش
ما هیچ ، ما نگاه.
مسلم رحمتی.
محسن جان نمی توانم مدافع حرم باشم اما مدافع چادر حضرت زهرا خواهم ماند تا به ابد
سلام بر تو ای شهید عزیز سلام بر تو ای رفیق شهید ایندم
سلام بر تو شهید والا مقام و بلند مرتبه سلام مرا به زینب کبری و امام حسین و امیرالمومنین و فاطمه زهرا برسونی
مرا هم شفاعت کنی هم این دنیا و هم اون دنیا دعا کن برام ایمانی پیدا کنم
به نام خدا
در سوگ شهید محسن حججی از زبان مادرش
محسن ای پاسدار حریم امامت
رو سفیدم کرده ای تو تا قیامت
سر نداری نِگهم افتد نگاهت
تا که جانم را کنم من به فدایت
حججی تو حجت را حسینی
شوری برپا کرده ای چه شور و شینی
شهید راه خدا و اولیائی
گرچه سر فدا کرده بی سر میایی
پسرم خوش آمدیبه مام میهن
تن بی سرت سپاری خاک وطن
مایه ی فخری تو اینک بهر ایران
خم نکردی سر خود نزد شریران
سر بدادی اما با عزت و جرأت
تن ندادی تو به خاری و به ذلت
ای شهید سر جدای سر فرازم
مرگ تو ثمره ی راز و نیازم
رفتی و با عشق رسیدی به مرادت
خوش بود این مقصد و این جایگاهت
رسیدی جایی که بود دید و نگاهت
این برایت فرصتی بود وسعادت
گرچه فقدانت برایم سخت بسیار
اما با خود میگویم زینب بیاد آر
یاد زینب می افتم آرام می گیرم
من که نه آواره ام نه که اسیرم
پس باید صبور باشم در این مسیرم
تا ملاقاتت کنم وقتی بمیرم
انا لله و الیه راجعون
باد شهادتت مبارک و میمون
شیره جانم بود جانم حلالت
جان حسین(ع) تو بکن ما را شفاعت
خدا لعنت کند شمرهای زمانه
پسرم بی سر فرستادند به خانه
تقدیم به شهید سرافراز مدافع حرم شهید محسن حججی
التماس دعا
محمد حسین مهرپویا
پنجم مهرماه 1396
قلم به دست میگیرم میخواهم از تو بنویسم ،اما دستانم میلرزد چرا که میدانم کاریست محال!!
به جای نوشتن ،ساعتی مات و مبهوت درانزوای خویش خاموش مینشینم...
خیالم به پرواز در می آید ،
صلابت چشمانت را به یاد می آورم آنگاه که یاس ها هم به یأس بدل شدند در برابر این همه صبر!!!
فراموش میکنم هر چه در اطرافم میگذرد دوباره شروع به نوشتن میکنم...
سلام خدا بر حنجر بریده ات ،ای مایه ی فخر زمین ، ای افتخار مردم نجف آباد...
تو شهد شیرین شهادت را از دستان سرور شهیدان عالم ابا عبدالله گرفتی
قطعاً لحظه ی شهادتت پیامبر بر پیشانیت و امیرالمومنین بر گلویت بوسه زدند ؛
چرا که تو راه جگر گوشه ی زهرا و عزیز دل زینب را در پیش گرفتی و به شهادت لبیک گفتی...
از این پس شجاعت تو زبانزد پیر و جوان کوچک و بزرگ خواهد شد. تاریخ این شجاعت تو را هرگز فراموش نخواهد کرد!
مادران با افتخار داستان رشادت و اقتدار تو را برای فرزندانشان باز گو خواهند کرد.
ای سرو بی سر ،ای شهید مدافع حرم ،
هر چند که خسته و غریب به قتلگاه رسیدی ،اما در پس نگاهت چیز دیگری بود که ما هرگز نه فهمیدیم ونه دیدیمش...
کرامتت به مانند ابر،
سخاوتت مثل خورشید،
وجودت همچون چشمه زلال،
شبیهه رودروان،
مانند صنوبر صبور بودی آن هنگام که تو را به اسارت میبردند .
ومثل سرو راست قامت بودی آن لحظه که شمر زمانه سر از تنت جدا کرد.
در برابر ظلم همچون کوه مقاوم
ودر مقابل حق مانند بید متواضع...
عقل هم دگر شیفته رفتار عاشقانه ات شده!!!
بگذار یاوه گویان هر چه میخواهند بگویند،قطعاً آن که باید راهش را با تو پیدا کند پیدا کرده.
تا پیش از این جهان به داشتن انسانی چون تو میبالید،
اکنون که بال های فرشتگان فرش زیر پاهایت شدند وتو را تا بهشت رضوان بدرقه ات کردند نه تنها زمینیان و آسمانیان، بلکه فردوس برین هم بر میزبانی خود برای چنین میهمانی میبالد.
بازگشتت به میهن مبارک باد
ای قربانی هوسهای طاغوتی داعش
ای یحییِ زمانه
محسن جان!
راست،بهر فتنه قامت کرده ای/وه! کزین قامت،قیامت کرده ای.....
چشمهایش
چشمهایش
مخزن الاسرار
کیمیاگر
فریاد بی صدا
دور ایران با یک نگاه
چشمهایش
دو واحد عشق
درد شیرین
رنج و سرمستی
چشمهایش
برهان قاطع
عین الیقین
بزم وصال
چشمهایش
مناجات نامه
ریاض الشعرا
زاد العارفین
چشمهایش
تسخیر ناپذیر
غرور و آزادی
چشمهایش
سربداران
کلُّ یومٍ عاشورا
کلُّ ارضٍ کربلا
چشمهایش
جای پای خورشید
پنجره ای به حرم
روزنه ای به خدا
چشمهایش
ما هیچ ، ما نگاه.
مسلم رحمتی.
سلام بر تو شهید والا مقام و بلند مرتبه سلام مرا به زینب کبری و امام حسین و امیرالمومنین و فاطمه زهرا برسونی
مرا هم شفاعت کنی هم این دنیا و هم اون دنیا دعا کن برام ایمانی پیدا کنم
در سوگ شهید محسن حججی از زبان مادرش
محسن ای پاسدار حریم امامت
رو سفیدم کرده ای تو تا قیامت
سر نداری نِگهم افتد نگاهت
تا که جانم را کنم من به فدایت
حججی تو حجت را حسینی
شوری برپا کرده ای چه شور و شینی
شهید راه خدا و اولیائی
گرچه سر فدا کرده بی سر میایی
پسرم خوش آمدیبه مام میهن
تن بی سرت سپاری خاک وطن
مایه ی فخری تو اینک بهر ایران
خم نکردی سر خود نزد شریران
سر بدادی اما با عزت و جرأت
تن ندادی تو به خاری و به ذلت
ای شهید سر جدای سر فرازم
مرگ تو ثمره ی راز و نیازم
رفتی و با عشق رسیدی به مرادت
خوش بود این مقصد و این جایگاهت
رسیدی جایی که بود دید و نگاهت
این برایت فرصتی بود وسعادت
گرچه فقدانت برایم سخت بسیار
اما با خود میگویم زینب بیاد آر
یاد زینب می افتم آرام می گیرم
من که نه آواره ام نه که اسیرم
پس باید صبور باشم در این مسیرم
تا ملاقاتت کنم وقتی بمیرم
انا لله و الیه راجعون
باد شهادتت مبارک و میمون
شیره جانم بود جانم حلالت
جان حسین(ع) تو بکن ما را شفاعت
خدا لعنت کند شمرهای زمانه
پسرم بی سر فرستادند به خانه
تقدیم به شهید سرافراز مدافع حرم شهید محسن حججی
التماس دعا
محمد حسین مهرپویا
پنجم مهرماه 1396
به جای نوشتن ،ساعتی مات و مبهوت درانزوای خویش خاموش مینشینم...
خیالم به پرواز در می آید ،
صلابت چشمانت را به یاد می آورم آنگاه که یاس ها هم به یأس بدل شدند در برابر این همه صبر!!!
فراموش میکنم هر چه در اطرافم میگذرد دوباره شروع به نوشتن میکنم...
سلام خدا بر حنجر بریده ات ،ای مایه ی فخر زمین ، ای افتخار مردم نجف آباد...
تو شهد شیرین شهادت را از دستان سرور شهیدان عالم ابا عبدالله گرفتی
قطعاً لحظه ی شهادتت پیامبر بر پیشانیت و امیرالمومنین بر گلویت بوسه زدند ؛
چرا که تو راه جگر گوشه ی زهرا و عزیز دل زینب را در پیش گرفتی و به شهادت لبیک گفتی...
از این پس شجاعت تو زبانزد پیر و جوان کوچک و بزرگ خواهد شد. تاریخ این شجاعت تو را هرگز فراموش نخواهد کرد!
مادران با افتخار داستان رشادت و اقتدار تو را برای فرزندانشان باز گو خواهند کرد.
ای سرو بی سر ،ای شهید مدافع حرم ،
هر چند که خسته و غریب به قتلگاه رسیدی ،اما در پس نگاهت چیز دیگری بود که ما هرگز نه فهمیدیم ونه دیدیمش...
کرامتت به مانند ابر،
سخاوتت مثل خورشید،
وجودت همچون چشمه زلال،
شبیهه رودروان،
مانند صنوبر صبور بودی آن هنگام که تو را به اسارت میبردند .
ومثل سرو راست قامت بودی آن لحظه که شمر زمانه سر از تنت جدا کرد.
در برابر ظلم همچون کوه مقاوم
ودر مقابل حق مانند بید متواضع...
عقل هم دگر شیفته رفتار عاشقانه ات شده!!!
بگذار یاوه گویان هر چه میخواهند بگویند،قطعاً آن که باید راهش را با تو پیدا کند پیدا کرده.
تا پیش از این جهان به داشتن انسانی چون تو میبالید،
اکنون که بال های فرشتگان فرش زیر پاهایت شدند وتو را تا بهشت رضوان بدرقه ات کردند نه تنها زمینیان و آسمانیان، بلکه فردوس برین هم بر میزبانی خود برای چنین میهمانی میبالد.
بازگشتت به میهن مبارک باد
ای قربانی هوسهای طاغوتی داعش
ای یحییِ زمانه